کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیج و گول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گیج و گول
لهجه و گویش تهرانی
خِنگ
-
واژههای مشابه
-
گیج خوردن
لغتنامه دهخدا
گیج خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) گیج خوردن سر. دوار پیدا کردن سر: سرم گیج خورد. سرم گیج میخورد.
-
گیج کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ادهش , اذهل , اصرف انتباهه , اضطراب , تحير , ثعلب , حير , ذهول , شوش , فوضي , ماء آسن
-
گیج خوردن
دیکشنری فارسی به عربی
بکرة , تمايل
-
گیج کننده
دیکشنری فارسی به عربی
محموم
-
گیج شدن
دیکشنری فارسی به عربی
مصاب بالدوخة
-
گیج سازی
دیکشنری فارسی به عربی
حيرة
-
گیج کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أذْهَلَ
-
گیج زدن
لهجه و گویش تهرانی
نا دانستن،میزان نبودن
-
گیج یا گمراه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حيرة
-
گیج خوردن/زدن
لهجه و گویش تهرانی
پریشان بودن.
-
گیج گیجی،()خوردن
لهجه و گویش تهرانی
حیران بودن
-
جستوجو در متن
-
شاسکول
واژهنامه آزاد
فردی گاها گیج که زود گول میخورد و کارها و رفتاری که نشان از ضریب هوشی پایین وی است از او سر میزند. گاها مترادف کودن ، خنگ و نادان در زبان عامه می باشد.