کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیجگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گیجگاه
/gijgāh/
معنی
فرورفتگی کوچک در دو طرف پیشانی بین چشم و گوش؛ شقیقه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
شقیقه، صداغ
دیکشنری
temple
-
جستوجوی دقیق
-
گیجگاه
لغتنامه دهخدا
گیجگاه . (اِ مرکب ) شقیقه . گودی دو پهلوی پیشانی که به گوش متصل است . و وجه تسمیه آن است که ضربت به شقیقه آدم را گیج میکند. (فرهنگ نظام ). صدغ . لهجه ٔ قزوینی : گیژگاه .
-
گیجگاه
واژگان مترادف و متضاد
شقیقه، صداغ
-
گیجگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gijgāh فرورفتگی کوچک در دو طرف پیشانی بین چشم و گوش؛ شقیقه.
-
گیجگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) مابین چشم و گوش ، شقیقه .
-
گیجگاه
دیکشنری فارسی به عربی
معبد
-
گیجگاه
لهجه و گویش تهرانی
شقیقه
-
واژههای مشابه
-
temporal region
ناحیۀ گیجگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای در محدودۀ صدف استخوان گیجگاهی که بال بزرگ شبپره و قسمتی از استخوان آهیانه و قسمتی از استخوان پیشانی در آن قرار دارد
-
جستوجو در متن
-
temporal bone
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیجگاه
-
شِیقه
لهجه و گویش بختیاری
šeyqa شقیقه، گیجگاه.
-
صدغ
واژگان مترادف و متضاد
بناگوش، شقیقه، کلاله، گیجگاه
-
تمپورال
واژهنامه آزاد
وابسته به گیجگاه؛ گیجگاهی.
-
temple
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معبد، هیکل، پرستشگاه، شقیقه، گیجگاه
-
شقیقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بناگوش، شقاق، صدغ، گیجگاه ۲. نیمسر ۳. خواهر