کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیاه شناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گیاه شناسی
/giyāhšenāsi/
معنی
علمی که دربارۀ چگونگی گیاهان مختلف بحث میکند؛ شناختن انواع گیاهان؛ بتانیک؛ معرفةالنبات.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
botany
-
جستوجوی دقیق
-
گیاه شناسی
لغتنامه دهخدا
گیاه شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل گیاهشناس . شناختن گیاهان . و آن ، یکی از شعبه های علوم طبیعی است که گیاهان را از لحاظ دسته بندی عملی مورد تحقیق و بررسی قرار میدهد و درباره ٔ تکوین و نشو و نما و آنچه موجب بهتری و جلوگیری از آفت آن است بحث می کند...
-
گیاه شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (زیستشناسی) giyāhšenāsi علمی که دربارۀ چگونگی گیاهان مختلف بحث میکند؛ شناختن انواع گیاهان؛ بتانیک؛ معرفةالنبات.
-
گیاه شناسی
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) علمی که موضوع آن تحقیق دربارة گیاهان و رستنی هاست .
-
گیاه شناسی
دیکشنری فارسی به عربی
علم النبات
-
واژههای مشابه
-
گیاه شیر
لغتنامه دهخدا
گیاه شیر. (اِ مرکب ) شیره ٔ گیاه . گیاشیر. رجوع به گیاشیر شود.
-
گیاه فش
لغتنامه دهخدا
گیاه فش . [ ف َ ] (ص مرکب ) مرکب از: گیاه + فش (ادات تشبیه ). گیاه وش . مانند گیاه . شبیه به گیاه : سرو با قامتت گیاه فشی طشت مه با تو آفتابه کشی .نظامی .
-
گیاه کار
لغتنامه دهخدا
گیاه کار. (نف مرکب ) کسی که گیاه بکارد. زارع . فلاح .
-
گیاه کاری
لغتنامه دهخدا
گیاه کاری . (حامص مرکب ) عمل گیاه کار. کشت کاری . زراعت . کشت و زرع .
-
گیاه آبگینه
لغتنامه دهخدا
گیاه آبگینه . [ هَِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی است که بدان شیشه را جلا دهند.سرفه ٔ کهنه را نافع باشد و آن را به تازی شجرة الزجاج خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
گیاه ترکی
لغتنامه دهخدا
گیاه ترکی . [ت ُ ] (اِ مرکب ) گیاه سخت تلخ و درد شکم را سود دارد. (معیار جمالی ). فژژ. اگر ترکی . (برهان ذیل فژژ).
-
گیاه چریدن
لغتنامه دهخدا
گیاه چریدن . [ چ َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به گیا چریدن شود.
-
گیاه خودرو
لغتنامه دهخدا
گیاه خودرو. [ هَِ خوَدْ / خُدْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاهی که بدون کشت و زرع خود روید، چون گیاهی کوهی و صحرایی .
-
گیاه سریشم
لغتنامه دهخدا
گیاه سریشم .[ هَِ س ِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام درختی است . (آنندراج ). سریش . (برهان ). گیاهی است خشک کننده و نجاران و صحافان بدان چسبانند. رجوع به سریشم شود.
-
گیاه شتر
لغتنامه دهخدا
گیاه شتر. [ هَِش ُ ت ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی که به شتر ماند و از آن کتیرا گیرند. (ناظم الاطباء) : شتر را ز ریحان و سنبل ز گل گیاه شتر بهتر آید خورش .(از فرهنگ شعوری ج 2 ص 310).