کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیاه بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
phytotoxic
گیاهسوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ویژگی مادۀ زیانبار برای گیاهان
-
phytotoxicity
گیاهسوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] میزان زیانباری مادۀ گیاهسوز برای رشد گیاه
-
phytocide
گیاهکُش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] مادهای شیمیایی که از آن برای از بین بردن گیاهان استفاده میشود
-
flowering plant
گیاه گلدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← نهاندانه
-
indicator plant
گیاه معرف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که وجود آن در یک منطقه نشاندهندۀ ویژگیهای خاک آن منطقه است
-
aromatic plant
گیاه معطر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] گیاهی که دارای مادۀ معطر باشد
-
volunteer plant, volunteer
گیاه ناخواسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاه یا محصولی که براثر ریزش بذر یا وجود بقایای گیاهان روییده باشد
-
crop mark
گیاهنشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] تغییر در رنگ یا میزان رویش نباتات سطحی که نشاندهندۀ خطوط کلی پدیدارهای مدفون باستانشناختی مانند دیوارها و چالهای زباله (pits) یا سازههاست و با عکسبرداری هوایی قابل مشاهده است
-
catch crop
گیاه واسطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاه پررشدی که در فاصلۀ زمانی بین دو محصول اصلی کشت میشود
-
companion crop
گیاه همراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که با گیاه دیگر کشت شود
-
نوش گیاه
لغتنامه دهخدا
نوش گیاه . (اِ مرکب )نوش گیا. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نوش گیا شود.
-
گیاه انگل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] giyāh[']angal گیاهی که انگل گیاه دیگر شود و از شیرۀ آن تغذیه کند.
-
گیاه چر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (زیستشناسی) [قدیمی] giyāhča(e)r = گیاچر
-
گیاه خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گیاخوار، گیاهخور› (زیستشناسی) giyāhxār هر جانوری که انرژی مورد نیاز خود را با مصرف گیاهان بهدست آورد؛ خورندۀ گیاه؛ علفخوار.
-
گیاه زار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گیازار› [قدیمی] giyāhzār جایی که گیاه بسیار دارد؛ علفزار؛ مرغزار.