کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیادار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گیادار
/giyādār/
معنی
جایی که گیاه دارد؛ مرغزار؛ علفزار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گیادار
لغتنامه دهخدا
گیادار. (نف مرکب )مخفف گیاه دار. آنجای که گیا دارد. دارای گیاه . || مرغزار. علفزار. باغ و بوستان : بدو در گیادار وی گونه گون گل و میوه از صدهزاران فزون . اسدی .گل و نیشکر بی کران انگبین گیادار و از میوه ها همچنین .اسدی .
-
گیادار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گیاهدار› [قدیمی] giyādār جایی که گیاه دارد؛ مرغزار؛ علفزار.
-
جستوجو در متن
-
گیاهدار
لغتنامه دهخدا
گیاهدار. (نف مرکب ) دارنده ٔ گیاه . رجوع به گیادار شود.