کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیابومساختهها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ها
لغتنامه دهخدا
ها. (ع اِ فعل ) به معنی خذ (بگیر)، مانند هع اصل آن ها (بوده ) الف به اجتماع ساکنین حذف شده است . و هائی مانند (هاعی ) برای زن و (هاآ) مانند (هاعا) برای تثنیه و هائوا وهأن (هعن ) و هرگاه ترا گفته شود هاء میگوئی : مااهاء؛یعنی نمی گیرم (ای مااخذ) و لا ...
-
ها
لغتنامه دهخدا
ها. (ع اِ) حرفی است از حروف مهموسه و گاهی زائد آید و مبدل شود. (منتهی الارب ). نام حرف «هَ». ج ، هاآت . (ناظم الاطباء).
-
ها
لغتنامه دهخدا
ها. (ع حرف ) حرف تنبیه است و بر چهار لفظ درآید:1- اسم اشاره ، مانند: «ذا» و «ذی » و جز آن . مخصوص اشاره ٔ به دور نباشد، مانند: «هذا»، «هذه »، «هذاک » و «هذیک ».2- بر ضمیر رفعی که بوسیله ٔ اسم اشاره از آن خبر داده شده است ، کقوله تعالی : ها أنتم هؤل...
-
ها
لغتنامه دهخدا
ها. (ع صوت ) به معنی اینک می آید چنانکه هرگاه به مردی گویند: این انت ، جواب میگوید: ها انا ذا؛ یعنی اینک منم .و اگر به زنی گویند: این انت ، گوید ها انا ذه ، و اگر به کسی گویند: این فلان ، هرگاه نزدیک باشد، میگوید:ها هو ذا. هرگاه دور باشد میگوید: ها ه...
-
ها
لغتنامه دهخدا
ها. (ع ضمیر) ضمیر مفرد غایب مؤنث و به معنی آن ، او و خویش است . باثرها، بعینها، بنفسها، دنیا و مافیها. فاطمه سلام اﷲ علیها.
-
ها
لغتنامه دهخدا
ها. (ق ) (در تداول ) آری ؛ در مقابل نه : یا ها یا نه . نه ها، نه ، نه . نه ها گفت نه نه ؛ یعنی هیچ نگفت : پریرویان مه سیما سلامی ها علیکی نه .
-
ها
لغتنامه دهخدا
ها.(پسوند) محمد معین نوشته است : دومین نشانه ٔ جمع در پهلوی «ایها» است مثال :مفرد جمعدر دریها(دره ها)کوست (جانب ، طرف ، ناحیه )کوستیها (جوانب ، اطراف ، نواحی ) k00l)_&tl;rb&tg; &tl;naps ssalc=tnedni&tg;&tl;naps ssalc=thgilhgih rid=rtl&tg;radahirad&tl...
-
ها
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) هر فصل از کتاب «یسنا».
-
ها
فرهنگ فارسی معین
1 - (ق ایجاب و تصدیق .) (عا.) آری ، بلی . مق نه . 2 - (ق استفهام .) چه ¿ چه طور¿
-
ها
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (پس .) نشانة جمع .
-
ها
فرهنگ فارسی معین
1 - (صت .) کلمة دال بر تنبیه ، آگاه باش . 2 - (صت .) از ادات تحذیر است ، هان ،ها، مار. نروی ها! کلمة دال بر تحذیر: ها، مار.
-
ها
دیکشنری عربی به فارسی
اورا (مونث) , ان زن را , باو , مال او
-
ها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) hā نام حرف «ه».〈 های بیان حرکت: حرف «ه» که در آخر کلمات درمیآید و بهصورت e〈 های ملفوظ: حرف «ه» که در اول، وسط و آخر کلمه میآید و بهصورت h
-
ها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت، شبهجمله) hā ۱. [عامیانه] کلمۀ جواب؛ بلی؛ آری.۲. [عامیانه] چه گفتی؟: ها؟ با کی بودی؟۳. [عامیانه] درست است؟؛ نظر تو چیست؟: همهچیز گران شده، ها؟۴. [قدیمی] آگاه باش.
-
ها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) hā هوای گرمی که از ریهها خارج میشود.