کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گک
واژهنامه آزاد
(بافت، خلخال، کرمان، فنوج) گُک؛ قورباغه. «آب به کون گک کردن» کنایه از بیکاری است: _کارت چیست؟ _آب به کون گک می کنم!!
-
گک
واژهنامه آزاد
گُکْ یا گُوْک:(gok or gouwk) در گویش گنابادی به عنوان پسوند به کار میرود و به معنای کوچک ، بچه کوچک ، عزیز ، نازنین ، فرزند
-
واژههای مشابه
-
قلعه گک
لغتنامه دهخدا
قلعه گک . [ ق َ ع َ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 30هزارگزی شمال خاوری تربت جام و سر راه مالرو عمومی شاه نشین . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است .سکنه ٔ آن 485 تن است . آب آن از قنات و محصول آن . غلا...
-
پاده گک
واژهنامه آزاد
(مناطق مرکزی افغانستان) نوعی درخت بید که برگ های کوچک دارد و در برابر کم آبی مقاوم است.
-
گُکْ یا گُوْک
لهجه و گویش گنابادی
gok or gouwk در گویش گنابادی به عنوان پسوند به کار میرود و به معنای کوچک ، بچه کوچک ، عزیز ، نازنین ، فرزند
-
جستوجو در متن
-
جوگک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jugak جوجه؛ بچۀ مرغ: ◻︎ آهو با شیر کی تواند کوشید / جو گک با باز کی تواند پرّید (منوچهری: ۲۱۲).
-
خایه
لغتنامه دهخدا
خایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) خصیه ٔ انسان . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (دهار). گند. جند. تخم . بیضه . دنبلان ، طملان : بلیف خرما پیچیده بینمت همه تن فشرده خایه به انبر بریده کیربگاز. منجیک .عجب آید مرا ز تو که همی چون کشی آن ک...
-
گاو
لغتنامه دهخدا
گاو. (اِ) ایرانی باستان : گاو ، پهلوی : گاو ، کردی : گا . افغانی : گوا . اُسِّتی : یگ ، قوگ (گاو ماده ). بلوچی : گک گکس (گاو، گاو ماده ، گاو نر). وخی : گیو ، گو . سریکلی : ژَئو .شغنی : ژائو . سنگلچی و منجی . گائو. یغنوبی ، گوا . (اساس اشتقاق اللغة ص ...