کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گچ پای سالم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
cast 3
گچ 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] سازهای برای بیحرکت کردن عضو شکسته یا بیمار
-
plaster cast
گچ 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] پوشش سختی از جنس گچ برای بیحرکت کردن عضو شکسته یا عملشده
-
Minerva jacket, Minerva cast
گچ بالاپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] گچی که تنه و سر و گردن را بهجز دهان و چشمها و گوشها میپوشاند و از آن برای درمان بیماریهای ستون فقرات در ناحیۀ گردن استفاده میشود
-
Petrie cast
گچ پِتری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] گچی از بالای لگن تا نوک انگشتان که در حالتی گرفته میشود که مفصل لگن بیحرکت و به طرف داخل چرخیده باشد و بین دو پا میلهای قرار داشته باشد
-
body cast
گچ تنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] گچی که از نوک سینه تا لگن یا پایینتر گرفته شود تا ستون فقرات بیحرکت بماند
-
gauntlet cast
گچ دستکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] گچی از آرنج تا انتهای انگشتان
-
pastel
گچرنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] خمیرهای از مادههای رنگی آمیخته با گچ و صمغ که بهصورت چوبچه درآمده است
-
Risser’s cast
گچ ریسر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] گچی برای کجی S مانند ستون فقرات
-
casting
گچگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] قرار دادن قسمتی از بدن در گچ
-
cast brace
گچ لولایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] گچی با لولایی در بالا و پایین مفصل برای سهولت حرکت مفصل درحالیکه عضو آسیبدیده بیحرکت است
-
گچ اندود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گچاندوه› gač[']andud آنچه با گچ سفید شده؛ گچمالیده.
-
گچ بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gačbor استاد بنّا که با گچ در روی دیوار یا سقف نقشونگار بسازد.
-
گچ بری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gačbori ۱. نقشونگار درست کردن با گچ در روی دیوار یا سقف خانه.۲. (اسم) نقشونگاری که از این روش حاصل میشود.
-
گچ کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gačkār استاد بنّا که کارش گچبری یا گچمالی به دیوار است؛ گچگر.
-
گچ کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gačkāri ۱. شغل و حرفۀ گچکار.۲. (صفت) خانهای که با گچ سفید کرده باشند.