کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گچه
/gač[č]e/
معنی
کسی که نتواند فصیح سخن بگوید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گچه
لغتنامه دهخدا
گچه . [ گ َ چ َ / چ ِ ] (ص ) کسی را گویند که زبان او به فصاحت جاری نباشد و به این معنی با تشدید ثانی هم بنظر آمده است . (برهان ). کسی که فصیح سخن نتواند گفت . (آنندراج ). بر فصاحت جاری نباشد. (جهانگیری ). در سبزوار گچه بمعنی شخص کم عقل نافصیح و نیز ل...
-
گچه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gač[č]e کسی که نتواند فصیح سخن بگوید.
-
گچه
فرهنگ فارسی معین
(گَ چِ) (ص .) کسی که نتواند روان و فصیح سخن بگوید.
-
واژههای مشابه
-
گچه باش
لغتنامه دهخدا
گچه باش . [ گ ِ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، ده هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 3هزارگزی خاور راه ارابه رو آوه به ارومیه . دامنه ، معتدل ، مالاریائی و سکنه ٔ آن 73 تن است . آب از نهر راهوا. محصول آن غلات ، توتون ، ک...
-
گچه سر
لغتنامه دهخدا
گچه سر. [ گ َ چ َ س َ ] (اِخ ) رجوع به گچ سر شود.
-
جستوجو در متن
-
گچ سر
لغتنامه دهخدا
گچ سر. [ گ َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لورا و شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران ، سر راه شوسه کرج به چالوس . سکنه ٔ آن 50 تن . پاسگاه پاسبانی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). رابینو در سفرنامه خود (بخش انگلیسی ص 27) این ده را به نام گچه س...
-
کرگس
لغتنامه دهخدا
کرگس . [ ک َ گ َ ] (اِ) کرکس . مرغ مردارخوار. (برهان ). طائری است معروف مردارخوار که به هندی گچه گویند فی زماننا گِد گویند. اکثر پر او در تیر به کار برند و مجازاً پرهای تیررا کرگس گویند. (غیاث اللغات ). رجوع به کرکس شود.- کرگسان گردون ؛ کرکسان فلک ....