کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گِى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دلمرده،()گی
لهجه و گویش تهرانی
افسردگی
-
گى تِلّون
لهجه و گویش بختیاری
gi-tellun čosenak .
-
گى قُرماقَه
لهجه و گویش بختیاری
gi qormâqa 1. (لفظى) مدفوع قورباغه؛ 2. جُلبکهاى شناور در آبهاى کمعمق و راکد.
-
گى میلیچ
لهجه و گویش بختیاری
gi-milič فضله گنجشک. نیز čoqoli .
-
پنجهگی
لهجه و گویش تهرانی
ریاست پنجاه نفر
-
کلهگی
لهجه و گویش تهرانی
سرانداز، فرش اندازه میانه،قسمت انتهایی
-
ژره گی ای آگیلار
لغتنامه دهخدا
ژره گی ای آگیلار. [ ژُ رِ ] (اِخ ) نام شاعر و نقاش اسپانیائی . مولد سویل بسال 1570 و وفات بسال 1640 م .
-
اله گی یا
لغتنامه دهخدا
اله گی یا. [ اِ ل ِ ] (اِخ ) نام شهری بود در نزدیک فرات (از کشور عراق کنونی ). رجوع به تاریخ ایران باستان ص 2475 شود.
-
په په گی
لغتنامه دهخدا
په په گی .[ پ َ پ َ / پ ِ ] (حامص ) په پگی . رجوع به په پگی شود.
-
وابسته به قاعده گی
دیکشنری فارسی به عربی
حيضي
-
بی بنیه گی
دیکشنری فارسی به عربی
ضعف
-
گِله گزاری،گِله گی ،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
شکایت
-
واژههای همآوا
-
گى
لهجه و گویش بختیاری
gi گُه، مدفوع انسان.
-
جستوجو در متن
-
vivace
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنده گی