کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گِلگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گُل گیر
لهجه و گویش تهرانی
قیچی چیدن زبانه شمع
-
جستوجو در متن
-
splash guard
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گلگیر
-
واقية الطين
دیکشنری عربی به فارسی
گلگير
-
body side molding
زهوار جانبی بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و اجزای خودرو، مهندسی بسپار] نوار حفاظتی و تزیینی بر روی درهای خودرو که از گِلگیر جلو شروع میشود و تا گِلگیر عقب امتداد مییابد
-
شولگیر
واژهنامه آزاد
قطعه ای پلاستیکی در زیر گلگیر خودرو که برای جلوگیری از پاشیدن آب و گل به بدنه و گلگیر میشود.
-
mudguards
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گارد محافظ، گلگیر
-
mudguard
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گارد محافظ، گلگیر
-
fenders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمپایی، سپر، گلگیر، حایل، پیش بخاری، ضربه گیر
-
غلیغر
فرهنگ فارسی معین
(غِ غَ) (ص شغل .) گلکار، بنا. گلگیر و غلیگر و گلیگر نیز گویند.
-
headlight body
محفظۀ چراغ جلو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] محفظۀ فلزی متصل به گِلگیر جلو برای نصب و نگهداری اجزای مربوط به چراغ جلو مانند سیم و لامپ
-
auxiliary brake light
چراغ ترمز کمکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] چراغ ترمز اضافی که برای افزایش توجه رانندگان عقب، همسطح چشمان آنها در پشت شیشۀ عقب یا گِلگیر عقب نصب میشود
-
stone deflector, stone shield, stone guard
شنگیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] صفحهای سپرمانند در زیر سپر جلوی خودرو یا لبۀ جلوی گِلگیر عقب که برای مقابله با برخورد سنگریزه، و گل و شن و زباله نصب میشود
-
حاجز
دیکشنری عربی به فارسی
سنگربندي موقتي , مانع , مسدود کردن (بامانع) , ميانگير , استفاده از ميانگير , پشته , ديوار خاکي , خاکريزي , پيش بخاري , حايل , گلگير , ضربت گير , جان پناه , سنگر , سپر , محجر , ديواره , نرده
-
گل گر
لغتنامه دهخدا
گل گر. [ گ ِ گ َ ] (ص مرکب ) طیان . (مهذب الاسماء). بنا. راز. گلگیر. گلکار : همان گل گران را ز نو بار دادهمان خانه ها کرد و خوشه نهاد. شمسی (یوسف و زلیخا).چو بر گل گران بدره ها بخش کردهمه رنگ رخسارشان رخش کرد. شمسی (یوسف و زلیخا).مرد سقا و گل گر و حم...
-
سبزآباد
لغتنامه دهخدا
سبزآباد. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یک مهه ٔ بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز واقع در 40 هزارگزی جنوب خاوری مسجد سلیمان و 2 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ مسجد سلیمان به هفت گل . هوای آن گرم و دارای 700 تن سکنه است . آب آنجا از گلگیر تأمین میشود. محصول ...