کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گُنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دزهوخت گنگ
لغتنامه دهخدا
دزهوخت گنگ . [ دِ گ َ ] (اِخ ) بیت المقدس باشد. (فرهنگ خطی ) : کنون سلم جویای جنگ آمده ست که یارش ز دزهوخت گنگ آمده ست . فردوسی .به دزهوخت گنگ آمد از راه شام که خوانیش بیت المقدس بنام . اسدی .ورجوع به دژهوخت گنگ شود.
-
دژهخت گنگ
لغتنامه دهخدا
دژهخت گنگ . [ دِ هَُ گ َ ] (اِخ ) دژهخت . بیت المقدس . (برهان ). و رجوع به دژهخت و دژهوخت گنگ شود.
-
دژهوخت گنگ
لغتنامه دهخدا
دژهوخت گنگ . [ دِ / دُ گ َ ] (اِخ ) (از : دژهوخت = دژهخت ، به معنی بد گفته و گفتار بد + گنگ . جمعاً به معنی گنگ نفرین کرده ) : کزین پس سوی ما ز دژهوخت گنگ چو کاکوی بی مایه ناید به جنگ . فردوسی .همی گنگ دژهوختش خواندندکه در پهلوانی سخن راندند. فردوسی ...
-
دژهوست گنگ
لغتنامه دهخدا
دژهوست گنگ . [ دِ گ َ ] (اِخ ) دژهوخت گنگ . بیت المقدس . (برهان ). و رجوع به دژهخت و دژهوخت گنگ شود.
-
دریای گنگ
لغتنامه دهخدا
دریای گنگ . [ دَرْ ی ِ گ َ ] (اِخ ) رود گنگ که از رودهای بزرگ آسیا است . رجوع به گنگ در ردیف خود شود.
-
شاه گنگ
لغتنامه دهخدا
شاه گنگ . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) گنگ بزرگ آسیا. مجرای بزرگ آب آسیا. (یادداشت مؤلف ).
-
بهشت گنگ
لغتنامه دهخدا
بهشت گنگ . [ ب ِ هَِ ت ِ گ َ ] (اِخ ) نام قلعه ای است که ضحاک در شهر بابل ساخته بود. (برهان ). نام قلعه ای است در شهر بابل و همانا منظور او گنگ دژهیخت [گنگ دژهوخت ] بوده که بیت المقدس باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
بهشت گنگ
لغتنامه دهخدا
بهشت گنگ . [ ب ِ هَِ ت ِ گ َ ] (اِخ )دارالملک افراسیاب . (برهان ). نام شهری بوده در دارالملک افراسیاب . (ناظم الاطباء). از کتب تاریخی و ادبی ما برمی آید که در «گنگ دژ» در خوارزم (خیوة حالیه ) واقع بوده است . در فصل 29 بند 10 بندهش آمده : کنگه دیز در ...
-
بهشت گنگ
لغتنامه دهخدا
بهشت گنگ . [ ب ِ هَِ ت ِ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بهشت معلوم . (برهان ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
بهار گنگ
لغتنامه دهخدا
بهار گنگ . [ ب َ رِ گ َ ] (اِخ ) بهار چین . بهشت گنگ : تا چون بهار گنگ شد از بوی او جهان دو چشم خسروانی چون رود گنگ شد. ابوطاهر خسروانی .از آنکه جایگه حج هندوان بودی بهار گنگ بکند و بهار تانیسر. عنصری (دیوان چ قریب ص 113).ما را بهشت تست بکار و بکار ن...
-
گنگ چهل چشمه
لغتنامه دهخدا
گنگ چهل چشمه .[ گ ُ چ ِ هَِ چ م ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان چنارور بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن که در 22 هزارگزی شمال باختری آخوره ، متصل به راه کوهستانی واقع شده و سکنه اش 68 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
گنگ ده زبان
لغتنامه دهخدا
گنگ ده زبان . [ گ ُ گ ِ دَه ْ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از گل سرخ است ، و آن را گنگ صدزبان هم میگویند به اعتبار صد برگ . (برهان ) : اگر در باغ بِخْرامد به روی گل سخن گویدز لطف نطق گویایی به گنگ ده زبان بخشد.عمید لومکی (از انجمن آرا) (آنندراج...
-
گنگ سخن چین
لغتنامه دهخدا
گنگ سخن چین . [ گ ُ گ ِ س ُ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از قلم است . (از مجموعه ٔ متردافات ص 274).
-
گنگ و منگ
لغتنامه دهخدا
گنگ و منگ . [گ ُ گ ُ م ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به گُنگ شود.
-
گیج و گنگ شدن
لغتنامه دهخدا
گیج و گنگ شدن . [ ج ُ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حیران و بیزبان شدن . سرگشته و خاموش گشتن .