کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گُلَه،گل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گله
واژگان مترادف و متضاد
احشام، رمه، غنم، فسیله
-
گله
واژگان مترادف و متضاد
شکایت، شکوائیه، شکوه، گلایه
-
گله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gal[l]e رمۀ گاو و گوسفند و سایر چهارپایان؛ رمه؛ گروه؛ دسته.
-
گله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [پهلوی: gilak] gele ۱. شکوه؛ شکایت.۲. اظهار دلتنگی.〈 گله کردن: (مصدر لازم) شکوه کردن؛ شکایت کردن.
-
گله
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) دانة انگور که از خوشه جدا شده باشد.
-
گله
فرهنگ فارسی معین
(گِ لِ یا لَ) [ په . ] (اِ.) شکایت ، شکوه ، اظهار دلتنگی و عدم رضایت .
-
گله
فرهنگ فارسی معین
(گُ لِ یا لَ) (اِ.) زلف پیچیده و مجعد زنان چون موی زنگی .
-
گله
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) پارچه ای که بر سقف خانه ها مانند سایبان بندند؛ آسمانگیر.
-
گله
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) (عا.) گوشه .
-
گله
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) توده (هرچیز).
-
گله
فرهنگ فارسی معین
(گَ لَّ یا لُِ) (اِ.) رمه ، رمة گاو و گوسفند.
-
گله
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) راهی که در میان دو کوه واقع شده باشد.
-
گله
دیکشنری فارسی به عربی
آهة , تذمر , سخط , شجار , قطيع , مقص
-
گله
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: gala طاری: gala طامه ای: galla طرقی: gala کشه ای: gala نطنزی: galla
-
گَلَّه
لهجه و گویش بختیاری
galla گلّه گوسفندان.