کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گَپ آویدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گپ،گَپ و گفت
لهجه و گویش تهرانی
سخن دوستانه
-
گپ زدن
لغتنامه دهخدا
گپ زدن . [ گ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) گفتن . سخن گفتن .بیهوده و دراز گفتن . پر گفتن . پرگویی کردن . در تداول عامه نیز مستعمل است . رجوع به گپ شود : هر کجا زلف ایازی دید خواهی در جهان عشق بر محمود بینی گپ زدن بر عنصری . سنائی .چند گویی خواهر من پارساست گپ...
-
گپ شپ
لغتنامه دهخدا
گپ شپ . [ گ َ ش َ ] (اِ)سخن بیهوده و بی معنی و سخن لاطایل . (ناظم الاطباء).
-
گپ شیر
لغتنامه دهخدا
گپ شیر. [ گ َ ] (اِ مرکب ) شیرخشت . (درختان جنگلی تألیف حبیب اﷲ ثابتی ص 208).
-
chat 2
گپ زدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] گفتوگوی کاربری با کاربر یا کاربران دیگر با استفاده از اینترنت
-
chatting
گپزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از خدمات اینترنت که امکان گفتوگو بین دو یا چند کاربر را فراهم میسازد
-
شول گپ
لغتنامه دهخدا
شول گپ . [ گ َ ] (اِخ ) نام قصبه ٔ گناوه است به فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
گپ شیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gapšir گیاهی که از آن شیرخشت میگیرند.
-
گپ زدن
فرهنگ فارسی معین
(گَ. زَ دَ) (مص ل .) سخن گفتن ، حرف زدن .
-
دول گپ
لغتنامه دهخدا
دول گپ . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هویان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. واقع در 38هزارگزی باخترماسور دارای 300 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ خرم آباد و چشمه هاست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ده گپ
لغتنامه دهخدا
ده گپ . [ دِه ْ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . واقع در 40هزارگزی جنوب خاوری فهلیان . سکنه ٔ آن 485 تن . آب آن از رودخانه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
گپ زدن
دیکشنری فارسی به عربی
دردشة
-
گپ کردن
لهجه و گویش بختیاری
gap kerdan بزرگ کردن.
-
سر گپ
واژهنامه آزاد
(بختیاری) سَر گَپ؛ پرمدعا، کسی که بیش از حد ادعا داشته باشد.
-
گپ و کُچیر
لهجه و گویش بختیاری
gap-o-kočir/gap-o-kučik بزرگ و کوچک.