کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گَم زِیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گم کردن
لغتنامه دهخدا
گم کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فَقد. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی چ دبیرسیاقی ص 72 ح ). فقدان . (دهار). هرزه کردن . خله کردن . (یادداشت مؤلف ). مفقود کردن . نیست کردن . (ناظم الاطباء). تلف کردن . ازبین بردن . اِضلال . عَدَم . (منتهی الارب )...
-
گم گردیدن
لغتنامه دهخدا
گم گردیدن . [ گ ُ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) گم گشتن . گم شدن . مفقود شدن .
-
گم گشتن
لغتنامه دهخدا
گم گشتن . [ ُگ گ َ َت ] (مص مرکب ) گم شدن . گم گردیدن . معدوم شدن . مفقود شدن : روز گم گشتن فرزند تقادیر قضاچاه دروازه کنعان به پدر ننماید. سعدی (صاحبیه ).ربنا انا ظلمنا گفت و آه یعنی آمد ظلمت و گم گشت راه .مولوی .
-
گم گول
لغتنامه دهخدا
گم گول . [ گ ُ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش صالح آباد شهرستان ایلام که در 12000گزی شمال باختری صالح آباد و 6000گزی باختری راه شوسه ٔ ایلام به مهران واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه اش 200تن است . آب آن از چشمه ٔ شور تأمین میشود. محصول آن غلات ، ذرت ...
-
گم بودگی
لغتنامه دهخدا
گم بودگی . [ گ ُ دَ / دِ ](حامص مرکب ) هراسان شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
گم بوده
لغتنامه دهخدا
گم بوده . [ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گم شده . از دست داده شده : که بیژن بجایست خرسند باش بر امید گم بوده فرزند باش . فردوسی .همه درددل پیش دستان بخواندغم پور گم بوده با او براند. فردوسی . || سرگردان . متحیر : مرا در دین نپندارد کسی حیران و گم بوده ...
-
گم درق
لغتنامه دهخدا
گم درق . [ گ ُ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو از بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 46هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 14هزارگزی خاور راه شوسه ٔ صائین دژ به میاندوآب واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 10 تن است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول ...
-
گم زده
لغتنامه دهخدا
گم زده . [ گ ُ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گمراه . (آنندراج ) (غیاث ). || منافق . گنه کار. (شمس اللغات ).
-
گم زن
لغتنامه دهخدا
گم زن . [ گ ُ زَ ] (نف مرکب ) معدوم و خراب کننده . || تارک . (غیاث ) (آنندراج ).
-
گم سمک
لغتنامه دهخدا
گم سمک .[ گ ُ س َ م َ ] (اِ مرکب ) دارکوب . (یادداشت مؤلف ).
-
گم سوزک
لغتنامه دهخدا
گم سوزک . [ گ ُ زَ ] (اِ مرکب ) حرقةالبول . سوزاک . (یادداشت مؤلف ). در تداول مردم اصفهان ، گم سوزه گفته می شود. و رجوع به حرقةالبول شود.
-
گم کرده
لغتنامه دهخدا
گم کرده . [ گ ُ ک َ دَ/ دِ ] (ن مف مرکب ) از دست داده . مفقود : همی گشت بر گرد آن مرغزارکه یابد نشانی ز گم کرده یار. فردوسی .بوی پیراهن گم کرده ٔ خود میشنوم گر بگویم همه گویند ضلالی است قدیم . سعدی (بدایع).دل گم کرده در این شهر نه من میجویم هیچکس نیس...
-
گم گشتگی
لغتنامه دهخدا
گم گشتگی . [ گ ُ گ َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) ضلال . گمراهی . گمرهی . گمشدگی .
-
گم گشته
لغتنامه دهخدا
گم گشته . [ گ ُ گ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) گمشده . از دست رفته . فقید. مفقود. ضال . ضاله . ضایع : همچو گم گشتگان همی گشتنداندر آن دشت عاجز و مضطر. فرخی .پژوهش کنان چاره جستند بازنیامد به کف عمر گم گشته باز. نظامی .مرغ و ماهی در پناه عدل تست کیست آن...
-
گم گوت
لغتنامه دهخدا
گم گوت . [ گ ُ ] (فرانسوی ، اِ) از جمله داروهایی است که بیشینه ٔ یک خوراک آنها از ده سانتیگرم تا یک گرم است . (کارآموزی داروسازی تألیف جنیدی ص 247). رجوع به گم رزین شود.