کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گویی گله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گویی گله
لغتنامه دهخدا
گویی گله . [ گ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از توابع لنکان تنکابن از نواحی ساحلی بحر خزر. (از مازندران و استراباد رابینو بخش انگلیسی ص 106).
-
واژههای مشابه
-
گزاف گویی
لغتنامه دهخدا
گزاف گویی . [ گ ُ / گ ِ / گ َ ] (حامص مرکب ) اغراق گویی . مبالغه گویی .
-
گستاخ گویی
لغتنامه دهخدا
گستاخ گویی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) بی پروا سخن گفتن . بی محابا گفتگو کردن . دلیرانه به سخن پرداختن : نظامی چیست این گستاخ رویی که با دولت کنی گستاخ گویی .نظامی .
-
گنده گویی
لغتنامه دهخدا
گنده گویی . [ گ ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) سخنان بزرگتر از حدود خود گفتن . و رجوع به گنده گو شود.
-
centrospheric
میانگویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به میانگوی
-
نصیحت گویی
لغتنامه دهخدا
نصیحت گویی . [ ن َ ح َ ](حامص مرکب ) نصیحت کردن . اندرزدهی . عمل نصیحت گوی .
-
نخاله گویی
لغتنامه دهخدا
نخاله گویی . [ ن ُ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) عمل نخاله گوی . رجوع به نخاله گوی و نخاله شود.
-
نکته گویی
لغتنامه دهخدا
نکته گویی . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) عمل نکته گوی . رجوع به نکته گوی شود : مشغول به نکته گویی و بذله جویی . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 108).
-
نیک گویی
لغتنامه دهخدا
نیک گویی . (حامص مرکب ) زبان آوری . فصاحت . (فرهنگ فارسی معین ). || درباره ٔ دیگران سخن نیکو گفتن . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل بدگویی .
-
زیاده گویی
لغتنامه دهخدا
زیاده گویی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) درازنفسی . سخن دراز کشیدن . سخن بلند شدن ... (مجموعه ٔ مترادفات ). پرحرفی . فراوان گویی : گر هرچه نوشته ای بشویی شویم دهن از زیاده گویی .نظامی .رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
غلط گویی
لغتنامه دهخدا
غلط گویی . [ غ َ ل َ ] (حامص مرکب ) غلط گفتن . نادرست گفتن . رجوع به غلط شود.
-
غلنبه گویی
لغتنامه دهخدا
غلنبه گویی . [ غ ُ لُم ْ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) عمل غلنبه گو. غلنبه بافی . رجوع به غلنبه شود.
-
هرزه گویی
لغتنامه دهخدا
هرزه گویی . [ هََ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) پرگویی ویاوه گویی . (ناظم الاطباء). رجوع به هرزه درایی شود.
-
یکی گویی
لغتنامه دهخدا
یکی گویی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) عمل یکی گوی . موحدی . اعتقاد به یگانگی خداوند. و رجوع به یکی گو شود.