کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گویچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گویچه
/guyče/
معنی
= گلبول
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
گلبول، گویک
دیکشنری
ball, globule
-
جستوجوی دقیق
-
گویچه
لغتنامه دهخدا
گویچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) گوی کوچک . گوی خرد. گویک . گوچه . رجوع به گوچه شود. || در تداول علمی آن را بجای گلبول به کار برند. رجوع به گلبول شود.
-
گویچه
واژگان مترادف و متضاد
گلبول، گویک
-
گویچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) guyče = گلبول
-
واژههای مشابه
-
ballotini, glass beads, glass balls, glass ballotini, balls of glass
گویچه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] هریک از کرههای شیشهای شفاف بسیار کوچک در اندازههای مختلف که در پوشرنگها برای بازتابش نور، در لاستیکها برای پخت و در پلاستیکها برای جلوگیری از جمعشدگی به کار میرود متـ . گویچۀ شیشهای
-
blood cell/ globule (fr.)
گویچه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] هریک از یاختههای شناور در خون
-
snow pellets
گویچهبرف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بارشی متشکل از ذرات یخ سفید و کدر و تقریباً گِرد
-
molten globule
گویچۀ وارفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] دستهای از مولکولها که ازنظر ساختاری به هم وابستهاند و بهسرعت به یکدیگر تبدیل میشوند و بهکُندی به یک ساختار فضایی منحصربهفرد بدل میشوند
-
ice pellets 2
گویچهیخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] دانههای گرد و شفاف یخ، حاصل از یخ بستن قطرههای باران یا دوباره یخ بستن پرکهای برف آبشده در نزدیکی سطح زمین
-
گویچه خون
دیکشنری فارسی به عربی
کرية
-
pure red cell aplasia
نارویش گویچههای سرخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] کمخونی حادی که در آن مغز استخوان گویچههای قرمز خون را تولید نمیکند
-
milk fat globule membrane
غشای گویچۀ چربی شیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] غشایی حاوی چربی و پروتئین که گویچۀ چربی شیر را احاطه کرده است و با تخریب آن در هنگام کرهزنی خامه، گویچههای چربی شیر آزاد میشوند و به هم میپیوندند
-
milk fat globule
گویچۀ چربی شیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] هریک از ذرات چربی نامیزۀ موجود در شیر که غشایی آنها را احاطه کرده است
-
granulocyte
گویچۀ سفید چندهستهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] گویچۀ سفیدی که دارای هستۀ گرهدار باشد و به شکل چندهستهای دیده شود متـ . چندهستهای
-
گویچۀ شیشهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] ← گویچه