کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گویندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گویندگی
/guyandegi/
معنی
۱. شغل و عمل گوینده.
۲. گوینده بودن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: گویندگی کرد
بن حال: گویندگی کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گویندگی
لغتنامه دهخدا
گویندگی . [ ی َ دَ / دِ ] (حامص ) عمل گوینده . سخنگویی . سخن سازی . سخنوری . سخنسرایی . نطق کردن : زبان چرب گویندگی فرّ اوست دلیری ّ و مردانگی پرّ اوست .فردوسی (شاهنامه ج 4 ص 1967).
-
گویندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) guyandegi ۱. شغل و عمل گوینده.۲. گوینده بودن.
-
گویندگی
فرهنگ فارسی معین
(یَ دِ) (حامص .) 1 - سخن گویی ، نطق . 2 - خوانندگی (آواز)، قوالی .
-
گویندگی
دیکشنری فارسی به عربی
رواية
-
جستوجو در متن
-
باهار
لغتنامه دهخدا
باهار. (اِ) سرود پهلوی باشد که در قزوین رامندی گویند. (از فرهنگ رشیدی ). روش گویندگی باشد که آن را پهلوی و رامندی نیز خوانند. (از فرهنگ جهانگیری ). نوعی از خوانندگی و گویندگی هم هست که آن را پهلوی و رامندی خوانند. (برهان قاطع) (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق...
-
بادآهنگ
فرهنگ فارسی معین
(هَ)(اِمر.)1 - صوت ونقش خوانندگی و گویندگی . 2 - انعکاس صدا، بادآهنج نیز گویند.
-
گوینده
فرهنگ فارسی معین
(یَ دِ) (اِفا.) 1 - سخنگو. 2 - آن که شغلش در رادیو و تلویزیون گویندگی است .
-
گویانیدن
لغتنامه دهخدا
گویانیدن . [ دَ ] (مص ) خود رابه گویایی درآوردن : تَمَسلُم ؛ مسلمان گویانیدن . (ازمنتهی الارب ). || تکلف در گویندگی کردن .
-
اورامن
فرهنگ نامها
(تلفظ: o(w)rāman) (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) لحنی که معمولاً دو بیتیها را با آن میخواندهاند ؛ نوعی از خوانندگی و گویندگی پارسیان.
-
رواية
دیکشنری عربی به فارسی
گويندگي , داستان , داستانسرايي , توصيف , نو , جديد , بديع , رمان , کتاب داستان , از بر خواني , تک نوازي , رسيتال
-
سخنوری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) soxanvari ۱. [مجاز] شاعری.۲. [مجاز] شعرخوانی.۳. گویندگی.۴. [مجاز] قصهگویی.
-
باد نوا
لغتنامه دهخدا
باد نوا. [ دِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صوت و نفس و خوانندگی و گویندگی را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). صوت و خوانندگی و گویندگی . (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ). ساز و نغمه و نقاره . (فرهنگ ضیاء). صوت و صدا.(فرهنگ دساتیر از آنندراج ). رجو...
-
بادآهنگ
لغتنامه دهخدا
بادآهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) صوت و نقش خوانندگی و گویندگی را گویند. (برهان ). صوت و نفس خوانندگی و گویندگی را گویند. بادنوا که بمعنی خوانندگی است . (آنندراج ). || باد بیش وز یعنی باد سخت و تند وزنده و باد کم و زیاد سست و آهسته وزنده . (آنندراج ) (انج...
-
سرخوانی
لغتنامه دهخدا
سرخوانی . [ س َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) پیش خوانی . (برهان ) (آنندراج ). || خوانندگی و گویندگی . || سرنوشت خواندن . || طنز و مسخرگی کردن . (برهان ) (آنندراج ).