کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گویششناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
dialectology
گویششناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مطالعۀ نظاممند همۀ گویشها و لهجهها بهویژه لهجههای محلی
-
واژههای مشابه
-
گویش
لغتنامه دهخدا
گویش . [ گ َ ] (اِ) گویشه . گویس . گویسه . (برهان ). گودوش . گودوشه . گاودوش .گاودوشه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). به معنی گویس است که ظرف و انای دوغ و ماست باشد. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ سروری ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ).
-
گویش
لغتنامه دهخدا
گویش . [ ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از گفتن . در فرهنگ دساتیر (صص 264-265) به معنی تکلم کردن و سخن گفتن آمده است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مکالمه . گفتگو. گفتار. || مقاله . (ناظم الاطباء). ترجمه ٔ مقاله . (برهان ).
-
گویش
واژگان مترادف و متضاد
لهجه
-
dialect
گویش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] گونهای از یک زبان که در تلفظ و واژگان و دستور با گونۀ معیار همان زبان تفاوت دارد
-
گویش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹گوش› guyeš ۱. (زبانشناسی) لهجۀ خاصی از یک زبان.۲. گفتن.۳. (اسم) [قدیمی] گفتار؛ کلام؛ سخن.
-
گویش
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (اِمص .) گفتن ، گفتار.
-
idiolect
گویش فردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] دانش نظام زبانی یک گویشور
-
شناسی
لغتنامه دهخدا
شناسی . [ ش ِ ] (حامص ) به صورت ترکیب به معنی شناسایی و آگاهی به کار می رود و ترکیبات ذیل در آن هست :- آب شناسی . آدم شناسی . انجم شناسی . ایران شناسی .جمجمه شناسی . جنگل شناسی . جواهرشناسی . جوهرشناسی . حق شناسی . حیوان شناسی . خاک شناسی . خاورشناس...
-
کتاب شناسی
لغتنامه دهخدا
کتاب شناسی . [ ک ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل کتاب شناس . کار آنکه کتاب شناسد. || فن آگاهی از انواع کتابها و مؤلفان و مصنفان و مترجمان آنها. (فرهنگ فارسی معین ). آگاهی بر کتاب و محتوی و نویسنده ٔ آن .
-
گیاه شناسی
لغتنامه دهخدا
گیاه شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل گیاهشناس . شناختن گیاهان . و آن ، یکی از شعبه های علوم طبیعی است که گیاهان را از لحاظ دسته بندی عملی مورد تحقیق و بررسی قرار میدهد و درباره ٔ تکوین و نشو و نما و آنچه موجب بهتری و جلوگیری از آفت آن است بحث می کند...
-
گیتی شناسی
لغتنامه دهخدا
گیتی شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل گیتی شناس . دانستن جهان . || جغرافی دانی . جهانشناسی .
-
گاه شناسی
لغتنامه دهخدا
گاه شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل گاه شناس .
-
کان شناسی
لغتنامه دهخدا
کان شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) آشنایی به معادن . دانشی که از راه آن به وجود و چگونگی بهره برداری کانها پی توان برد.