کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گویان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گویان
/guyān/
معنی
۱. گوینده.
۲. (قید) در حالت گفتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گویان
لغتنامه دهخدا
گویان . (اِخ ) دهی است از دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان .واقع در 52هزارگزی شمال باختری سیردان و 16هزارگزی راه عمومی . در محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 77 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و ...
-
گویان
لغتنامه دهخدا
گویان . (اِخ ) یاقوت نویسد: نام یکی از اعمال نیشابوراست که مردم خراسان آن را گویان گویند و معرب آن جوین باشد. (معجم البلدان ). رجوع به جوین و گوین شود.
-
گویان
لغتنامه دهخدا
گویان . (نف ، ق ) صفت فاعلی از گفتن . گوینده . || در حال گفتن : برفتند گویان به ایوان شاه یکی گفت خورشید گم کرد راه . فردوسی .پس ایستاد در کشاکش امر و نهی استرجاع کنان یعنی گویان ، که انا ﷲ و انا الیه راجعون . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310).همواره بوستان...
-
گویان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) guyān ۱. گوینده.۲. (قید) در حالت گفتن.
-
واژههای مشابه
-
عذر گویان
لغتنامه دهخدا
عذر گویان . [ ع ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) پوزش جویان . عذرخواهان . پوزش طلبانه : شدم عذر گویان برشخص عاج به کرسی زر کوفت بر تخت ساج .سعدی (بوستان ).
-
تهنیت گویان
لغتنامه دهخدا
تهنیت گویان . [ ت َ ی َ ] (ق مرکب ) در حال مبارکباد گفتن : که پندارم نگار سروبالادر این دم تهنیت گویان درآید. سعدی .رجوع به تهنیت و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
لبیک گویان
لغتنامه دهخدا
لبیک گویان . [ ل َب ْ ب َ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) لبیک زنان . در حال گفتن لبیک : کعبه استقبالشان فرموده هم در بادیه پس همه ره با همه لبیک گویان آمده . خاقانی .منقل مربع کعبه سان آشفته در وی رومیان لبیک گویان در میان تن محرم آسا داشته .خاقانی .
-
تسبیح گویان
لغتنامه دهخدا
تسبیح گویان . [ ت َ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال تسبیح گفتن : بر زمین الحمدللّه خون حیوان بسته نقش بر هوا تسبیح گویان جان حیوان آمده . خاقانی .نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجودتا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت . سعدی .و رجوع به تسبیح و دیگر ترکیبا...
-
جستوجو در متن
-
Guyanese
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گویان
-
guianan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گویان
-
غویان
لغتنامه دهخدا
غویان . (اِخ ) غویانا. تلفظ عربی گویان . رجوع به گویان و اعلام المنجد شود.
-
Guyana dollar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلار گویان
-
Dutch Guiana
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گویان هلندی