کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوِۀ برافزایشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گوه غلطان
لغتنامه دهخدا
گوه غلطان . [ غ َ ] (نف مرکب ) گرداننده ٔ گوه . گه گردان . || (اِ مرکب ) جعل و سرگین غلطان . (ناظم الاطباء). سرگین گردان . سرگین گردانک . خبزدوک . خنفساء. رجوع به گوگار و گوگردانک و جُعَل شود.
-
گوه گردان
لغتنامه دهخدا
گوه گردان . [ گ َ ] (اِ مرکب ) گوه غلطان و جعل . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ). خبزدوک . سرگین گردان . گوه گردانک . سرگین گردانک . جُعَل . (منتهی الارب ). دَحروجَه . صَعرورَة. ابوسلمان . ابوهاشم . (منتهی الارب ). رجوع به گوگار و گوگردانک و جُعَل و گو...
-
گوه ورت
لغتنامه دهخدا
گوه ورت . [ وَ ] (اِ مرکب ) در گزارش پهلوی به معنی گوه گردان باشد. (فرهنگ ایران باستان ص 200). رجوع به گوه گردان شود.
-
board splitter, reviving knife, spreader wheel
گوۀ ارّه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ورقهای فولادی با شکل مشخص که شکاف ارّهخور را هنگام ارّه کردن باز نگه میدارد
-
belt edge wedge, belt edge insert, shoulder belt wedge
گوِۀ تسمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] نواری لاستیکی که بر لبۀ تسمۀ تایرهای شعاعی/رادیال قرار داده میشود تا بر دوام آنها بیفزاید
-
گوه سِلام
لهجه و گویش گنابادی
gohselam در گویش گنابادی یعنی درآمدن زایده در پلک بالای چشم ناشی از آلودگی را گویند و اعتقاد داشتند برای خوب شدن آن باید بر مدفوع انسان سلام گفت ، پلکآماس ، بلفاریت ، Blepharitis
-
گوه بنگی
لهجه و گویش تهرانی
زرد رنگ
-
گوه دماغ
لهجه و گویش تهرانی
بد اخلاق
-
گوه دونی
لهجه و گویش تهرانی
جای نامناسب
-
گوه سلام
واژهنامه آزاد
گُه سِلام (gohselam):در گویش گنابادی به زایده ای گویند که بر اثر آلودگی در پلک بالای چشم در می آید. در گذشته اعتقاد داشتند برای خوب شدن آن باید بر مدفوع انسان سلام گفت ، پلک آماس ، بلفاریت ، Blepharitis
-
wedging action
کنش گُوهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] تنش ناشی از محصولات خوردگی جمعشده در تنگناها و نوک ترکها
-
cuneate
گُوهای 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی قاعدۀ برگی دارای حاشیههای تقریباً راست که با هم زاویۀ تقاطع 45 تا 90 درجه میسازند
-
sphenoid
گوهای 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دیسۀ بلوری بازی که دو وجه ناموازی آن نسبت به یک محور تقارن دوتایه (twofold)، متقارن هستند
-
opening wedge osteotomy
استخوانبُری گوِهباز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] عوض کردن محور طولی با باز کردن قسمتی از استخوان برای صاف کردن استخوان بدجوشخورده
-
closing wedge osteotomy
استخوانبُری گوِهبسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] برداشتن گوِهای از یک طرف استخوان برای صاف کردن استخوان بدشکل