کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوو
لهجه و گویش بختیاری
gow گاو.
-
گوو
واژهنامه آزاد
برادر جمع آن گویل (برادران - برادرها)
-
واژههای مشابه
-
گوو به گوو
لهجه و گویش بختیاری
gow-be-gow gâ-be-gâ .
-
بُرَّه گُوو
لهجه و گویش بختیاری
borra-gow صداىِ گاو.
-
جونِ گُوو
لهجه و گویش بختیاری
june-gow گاو نر دو ساله.
-
کلِ گُوو
لهجه و گویش بختیاری
kal-e gow گاو نر جوانى که از آن تخمگیرى کنند.
-
گووِ کَلول
لهجه و گویش بختیاری
gow-e kalul 1. گاو پیشانى سفید؛ 2. (کنایى) شخص بسیار مشهور messe gow-e kalula>:مثل گاو پیشانىسفید همه جا پیداست> .
-
گُل گوو زِوون
لهجه و گویش بختیاری
gol-e gow-zevun گل گاو زبان.
-
گوو به کَل
لهجه و گویش بختیاری
gow-be-kal گروهى از گاوان نر که مادهاى را براى جفتگیرى تعقیب کنند.
-
جستوجو در متن
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان .[ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن محمد فراسی . شاعری بذله گوو هجاگوی و شریر بود و در بنی فراس از قراء تونس متولد شد و در تونس ادب آموخت و به سال 408 هَ . ق . در حال مستی از بام بیفتاد و بمرد. (از الاعلام زرکلی ).
-
ده مرده
لغتنامه دهخدا
ده مرده . [ دَه ْ م َ دَ / دِ ] (ص نسبی ) منسوب به ده نفر مرد و یا زیادتر.(ناظم الاطباء). هر چیز منسوب به ده مرد که کنایه ازبسیاری مرد است چون زر ده مرده و جام ده مرده ، زری و جامی که به مردم بسیار کفایت کند. (از آنندراج ).- ده مرده حلاج بودن ؛ نهای...