کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوهرفشانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوهرفشانی
لغتنامه دهخدا
گوهرفشانی . [ گ َ / گُو هََ ف َ / ف ِ ] (حامص مرکب ) عمل گوهرفشان : به دریا مانی از گوهرفشانی ولی آب تو آب زندگانی .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
گهرفشانی
لغتنامه دهخدا
گهرفشانی . [ گ ُ هََ ف ِ ] (حامص مرکب ) مخفف گوهرفشانی . عمل گوهرفشان . رجوع به گوهرفشانی شود.
-
قادرسخن
لغتنامه دهخدا
قادرسخن . [ دِ س ُ خ َ ](ص مرکب ) چیره گفتار. سخنگو. گشاده زبان : چنان قادرسخن شد در معانی که بحری گشت در گوهرفشانی .نظامی .
-
گوهرفشان
لغتنامه دهخدا
گوهرفشان . [ گ َ / گُو هََ ف َ / ف ِ ] (نف مرکب ) گوهرافشان . گوهرپاش . گوهرریز. جواهرریز. جواهر نثارکننده : همه ساله گوهر فشانی ز دو کف همانا که تو ابر گوهرفشانی . فرخی .- آب گوهرفشان ؛ آب حیات بخش . بخشنده ٔ جان و روان : ز ماهی و آن آب گوهرفشان دگ...
-
بحر
لغتنامه دهخدا
بحر. [ ب َ ] (ع اِ) مقابل بر (خشکی ). دریا. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). دریای شور. (منتهی الارب ). دریای محیط که شور است . (غیاث اللغات ). یم . صاحب آنندراج گوید: بیکران و بی پایان و پرآشوب و تلخ و گران لنگر و سبکروح و گوهرخیز و گوهربار و گوهرزای از صف...
-
گوهر
لغتنامه دهخدا
گوهر.[ گ َ / گُو هََ ] (اِ) مروارید است که به عربی لؤلؤ خوانند و مطلق جواهر را نیز گفته اند. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (بهار عجم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ سروری ) (فرهنگ شعوری ). سنگ قیمتی مثل الماس و لعل و مروارید و امثال آنها. (فرهنگ نظام...