کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوهرآمای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوهرآمای
لغتنامه دهخدا
گوهرآمای . [ گ َ / گُو هََ ](نف مرکب ) از گوهر + آمای ، نعت فاعلی از آماییدن به معنی پر کردن و آراستن باشد. آراسته به گوهر. پرکننده به گوهر. || آنکه مروارید و جوهر را به رشته میکشد. || آنکه نیکو حکم میکند. (ناظم الاطباء). || هستی بخش . (بهار عجم ) (آ...
-
جستوجو در متن
-
گهرآمای
لغتنامه دهخدا
گهرآمای . [ گ ُ هََ ] (نف مرکب ) مخفف گوهرآمای . رجوع به ذیل همین کلمه شود.
-
آما
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آمودن) ‹آمای› 'āmā ۱. = آمودن۲. آماینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): گوهرآمای، لؤلؤآمای.
-
آمای
لغتنامه دهخدا
آمای . (فعل امر) امر از آمودن به معنی آراستن و درنشاندن گوهر در چیزی و بسلک و رشته کشیدن لؤلؤ و جز آن و پر کردن و انباشتن : گفت مشّاطه را که صنعخدای یعنی آن لعبت چگل ، آمای . عمعق . || (نف مرخم ) مهیّاکننده . مستعدکننده . (برهان ). و در کلمات مرکّب...
-
گوهرآرای
لغتنامه دهخدا
گوهرآرای . [ گ َ / گُو هََ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ گوهر. گوهرآمای . خاصیت بخش . دارای اثر : کواکب را به قدرت کارفرمای طبایع را به صنعت گوهرآرای .نظامی .
-
بازگشودن
لغتنامه دهخدا
بازگشودن . [ گ ُدَ ] (مص مرکب ) باز کردن . افتتاح کردن : یکی گنج را در گشادند باز. فردوسی .که تا کس نگوید سخن جز به رازنهانی در دژ گشادند باز. فردوسی .با که گرو بست زمین کز میان بازگشاید کمر آسمان . نظامی .گوهرآمای گنج خانه ٔ رازگنج گوهر چنین گشاید ب...
-
آخشیج
لغتنامه دهخدا
آخشیج . (اِ) عنصر. طبع. اسطقس ّ. آخشیگ : خداوند ما کاین جهان آفریدبلند آسمان از برش برکشیدفراز آورید آخشیجان چهارکجا اندرو بست چندین نگاربرین آتش است و فرودینْش خاک میان آب دارد ابا باد پاک . ابوشکور.ای خداوندی که از بیم سر شمشیر تواز میان آخشیجان شد...
-
گوهر
لغتنامه دهخدا
گوهر.[ گ َ / گُو هََ ] (اِ) مروارید است که به عربی لؤلؤ خوانند و مطلق جواهر را نیز گفته اند. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (بهار عجم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ سروری ) (فرهنگ شعوری ). سنگ قیمتی مثل الماس و لعل و مروارید و امثال آنها. (فرهنگ نظام...