کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گونۀ دست ساخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گونه
لغتنامه دهخدا
گونه . [ ن ِ ] (اِخ )دهی است از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک . واقع در 16000 گزی شمال خاوری فرمهین و 16هزارگزی راه عمومی . دامنه و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 440 تن است . آب آن از قنات و رودخانه ٔ محلی تأمین میگردد. محصولات آن غلات ، ب...
-
گونه
واژگان مترادف و متضاد
۱. سنخ، صنف، قبیل، قسم ۲. تیره، دسته، طبقه، نوع ۳. جور، روال، شیوه، طرز، طریق، طور، نحو، نمط، نهج ۴. فام، گون، لون ۵. چهره، رخساره، رخسار، روی، شکل، عذار ۶. خد، لپ
-
گونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gōnak] gune ۱. (زیستشناسی) هریک از برجستگیهای گوشتی دوطرف صورت.۲. نوع.۳. طرز.۴. رنگ: ◻︎ هزار گونه گل از شاخ چهره بنموده / چو لعبتان گلاندام نازک از پا چنگ (شمس فخری: مجمعالفرس: گونه).۵. شکل.
-
گونه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ په . ] (اِ.) 1 - رنگ ، نوع . 2 - رخ ، سیما. 3 - قسمت گوشتی زیر چشم ها و ک نار بینی و دهان ، لُپ . 4 - همانند چیزی مانند: پیامبر - گونه .
-
گونه
دیکشنری فارسی به عربی
ابحر , جيل , خد , طبيعة , نوع
-
گونه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: boq طاری: lop طامه ای: boq طرقی: lop کشه ای: lop نطنزی: lop / boq
-
گونه سرخ
لغتنامه دهخدا
گونه سرخ . [ ن ِ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزارعی بخش برازجان شهرستان بوشهر. واقع در 42هزارگزی شمال برازجان و 7هزارگزی رودخانه ٔ شاپور. دامنه ٔ کوه و هوای آن گرمسیر وسکنه ٔ آن 150 تن است . آب آن از رودخانه ٔ شاپور و چاه تأمین میشود. محصولات آن ...
-
گونه قاجار
لغتنامه دهخدا
گونه قاجار. [ ن ِ ] (اِخ ) امیر گونه ٔ قاجار در سال 1025 از طرف شاه عباس بر قلعه ٔ ایروان حکومت میکرد و پس از شکست سپاه سلطان محمدخان سلطان روم ، زندگی را بدرود گفت . (از تاریخ کرمان ص 284).
-
گونه قارشو
لغتنامه دهخدا
گونه قارشو. [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 26هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 43هزارگزی جنوب شوسه ٔ مراغه به میانه . کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 20 تن است . آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات ،...
-
گونه گل
لغتنامه دهخدا
گونه گل . [ ن ِ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهار دولی بخش مرکزی شهرستان مراغه . واقع در 72هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 4هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ صائین دژ به میاندوآب . دره و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 55 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوب...
-
گونه مشکه
لغتنامه دهخدا
گونه مشکه . [ ن ِ م ِ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد. واقع در 53000 گزی جنوب باختری مهاباد و 41هزارگزی جنوب باختری مهاباد به سردشت . کوهستانی و هوای آن سردسیر و سالم و سکنه ٔ آن 65 تن است . آب آن از رودخانه ٔ بادین آباد ...
-
گونه باخان
لغتنامه دهخدا
گونه باخان . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 41هزارگزی جنوب باختری قره آغاج و 31هزارگزی جنوب شوسه ٔ مراغه به میانه . کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 155 تن است . آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات ، نخو...
-
گونه سازی
لغتنامه دهخدا
گونه سازی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) در نقاشی ، چهره پردازی و صورت کشیدن باشد. (از تاریخ عالم آرای عباسی ج 1 ص 176).
-
گونه گون
لغتنامه دهخدا
گونه گون . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) به معنی گوناگون که رنگارنگ باشد. (برهان قاطع). رنگهای مختلف و رنگارنگ . (ناظم الاطباء). لونالون . ملون به الوان . همه رنگ . رنگ به رنگ . از لون دیگر : تنش سیم و شاخش ز یاقوت و زربر او گونه گون خوشه های گهر. فردوسی ....
-
کوتاه گونه
لغتنامه دهخدا
کوتاه گونه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) تقریباً کوتاه . تا حدی کوتاه : پلی بود قوی پشتوانهای قوی برداشته و پشت آن استوار پوشیده کوتاه گونه . (تاریخ بیهقی ). قصه ای است کوتاه گونه حدیث این طغرل ، اما نادر است و ناچار بگوییم . (تاریخ بیهقی ). و رجوع به کو...