کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گونه های وحش بومی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
typology
گونهشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] طبقهبندی مجموعهای از دستساختههای همدوره در گونهها و زیرگونهها براساس شاخصههای کیفی و کمی و ریختشناختی و فنّاورانه و کارکردی
-
chemical species
گونۀ شیمیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] مجموعهای از واحدهای مولکولی یکسان که در مدتزمان آزمایش، میزان انرژی مولکولی همانندی را از خود نشان میدهند
-
technological type
گونۀ فنّاورانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گونهای که براساس شاخصههای فنی مانند ترکیب یا تولید یا هر دو متمایز میشود
-
functional type
گونۀ کارکردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گونهای از دستساختهها که کاربرد و کارکرد فرهنگی متمایز دارند
-
key species
گونۀ کلیدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گونهای گیاهی که در یک مرتع به مقدار فراوان میروید و براثر چرای دام آسیب جدی نمیبیند
-
holotype, type species
گونهنام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نامی که برای اولین بار برای معرفی یک گروه آرایهشناختی جدید به کار میبرند و این نام بر روی این گونه باقی میماند، حتی اگر در گونهشناسی آن تجدید نظر شود
-
shade intolerant species
گونۀ نورپسند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] گونهای که برای رقابت زیستی به نور کافی نیاز دارد
-
nuclide, nuclear species,species
گونههسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هر هستۀ اتم با انرژی مشخص و شمار پروتون و نوترون معین
-
type fossil
گونۀ یادآر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوع خاصی از دستساخته که یادآور دوره یا فرهنگ معینی است
-
مهگونه
فرهنگ نامها
(تلفظ: mah gune) (مَه = ماه + گونه (پسوند شباهت)) ، مثل ماه ، مانند ماه ؛ (به مجاز) زیبارو .
-
عقیق گونه
لغتنامه دهخدا
عقیق گونه . [ ع َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) چون عقیق : شهدی که عقیق گونه باشداو را بمزی چه گونه باشد.نظامی .
-
غافل گونه
لغتنامه دهخدا
غافل گونه . [ ف ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) مانند غافل . غافل وار : پادشاه اسلام لشکریان خود را غافل گونه دید و از استعداد جنگ ذاهل ... (تاریخ غازانی ص 126).
-
یک گونه
لغتنامه دهخدا
یک گونه . [ ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) یک نوع و یک رنگ . (آنندراج ). دارای یک رنگ و یک قسم و یک جنس . (ناظم الاطباء). و رجوع به یک قسم شود.
-
هیچ گونه
لغتنامه دهخدا
هیچ گونه . [ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) هیچ قسم : مگردان دل از مهر افراسیاب مکن هیچ گونه به رفتن شتاب . فردوسی .ز فرمان او هیچ گونه مگردتو پیرایه دان بند بر پای مرد.فردوسی .
-
ابله گونه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ablahgune ابلهمانند؛ سادهلوح.