کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گولی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گولی
لغتنامه دهخدا
گولی . (اِخ ) دهی است از دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل . واقع در 25000 گزی جنوب اردبیل و 65000گزی شوسه ٔ هروآباد به اردبیل . کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 341 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است . شغل اهالی زراعت ...
-
گولی
لغتنامه دهخدا
گولی . (حامص ) عمل گول . صفت گول . حالت وچگونگی گول . کانائی . چلی . خلی . احمقی . (فرهنگ رشیدی ). غفلت . نادانی . ابلهی . (ناظم الاطباء) : هرکجا نام او بری ندمدزان زمین گولی و نکوهش و ننگ . فرخی .همه مشغولی عالم گولی است ترک گولی به خدا مشغولی است ....
-
گولی
لغتنامه دهخدا
گولی . [ گو / گ ُ ] (اِ) این کلمه را فرهنگ ناظم الاطباء آورده است به معانی گلوله و گوی ، گره ، گردی ، حب هر چیز گرد، گوی کودکان که بدان بازی کنند. اما مجموع خاص آن فرهنگ است .
-
واژههای مشابه
-
گولی گولی
لهجه و گویش تهرانی
صدای غلغلک دادن
-
عیسی گولی
لغتنامه دهخدا
عیسی گولی . [ سا ] (اِخ ) دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو. آب آن از چشمه . منطقه ای کوهستانی و محصول آن غلات است . این ده را عیسی گولک نیز می نامند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
بالق گولی
لغتنامه دهخدا
بالق گولی . [ ل ُ ] (اِخ ) بالق کولی . دریاچه ای است در دامنه ٔ شمالی آغری طاغ نزدیک مرزهای روسیه . (از قاموس الاعلاة ترکی ج 2 ص 1217).
-
بالق گولی
لغتنامه دهخدا
بالق گولی . [ ل ُ ] (اِخ ) دریاچه ایست در ولایت حلب که ماهی فراوان دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1217).
-
کولیگری، گولی گیری، کولی گری درآوردن
لهجه و گویش تهرانی
قشقرق به پا کردن
-
جستوجو در متن
-
goli
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گولی
-
guly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گولی
-
ghoulie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گولي
-
عیسی گولک
لغتنامه دهخدا
عیسی گولک . [ سا ؟ ] (اِخ ) نام دیگری از ده عیسی گولی است . رجوع به عیسی گولی شود.
-
رثیة
لغتنامه دهخدا
رثیة.[ رَ ث َ ی َ ] (ع اِمص ) گولی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گولی و سستی . (از اقرب الموارد).