کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوش و هوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوش و هوش
فرهنگ گنجواژه
ذهن، هوش، حواس، توجه.
-
واژههای مشابه
-
گوش بَلبَلی،گوش بلبله
لهجه و گویش تهرانی
دارای گوش بادبزنی
-
بَل گوش ،بَلبله گوش،گوش بلبلی
لهجه و گویش تهرانی
دارای گوش بزرگ،بَله گوش
-
کله گوش
لغتنامه دهخدا
کله گوش . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) خشت یا آجری که گوشه ٔ آن شکسته است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گسترده گوش
لغتنامه دهخدا
گسترده گوش . [ گ ُ ت َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه گوش پهن دارد در درازی یا کوچکی . سَبتاء. (منتهی الارب ).
-
گنده گوش
لغتنامه دهخدا
گنده گوش . [گ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کسی که گوش او بوی بد دهد.
-
گوش خراشیدن
لغتنامه دهخدا
گوش خراشیدن . [ خ َ دَ ] (مص مرکب ) خراش دادن گوش . || کنایه از ایذا رسانیدن به گوش . (آنندراج ) : گوشی نخراشید صدای جرس ماما نرم روان قافله ٔ ریگ روانیم . صائب (از آنندراج ).رجوع به گوش خراش در ترکیب های ذیل گوش شود.
-
گوش خوردن
لغتنامه دهخدا
گوش خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) گوشمال دیدن . ناراحت شدن . آسیب دیدن : ای هنرهای تو افریدونی وی اثرهای تو نوشروانی نه ز آسیب قضا گوش خوری نه به اشکال فلک درمانی .انوری .
-
گوش آرا
لغتنامه دهخدا
گوش آرا. (نف مرکب ) گوش آرای . رجوع به گوش آرای شود.
-
گوش آزار
لغتنامه دهخدا
گوش آزار. (نف مرکب ) که به گوش آزار رساند. آزارنده ٔ گوش .
-
گوش بریده
لغتنامه دهخدا
گوش بریده .[ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بریده گوش . اصلم . اجدع .
-
گوش تیز
لغتنامه دهخدا
گوش تیز. (ص مرکب ) تیزگوش . رجوع به تیزگوش شود.
-
گوش خاره
لغتنامه دهخدا
گوش خاره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) آلتی که بدان چرک گوش پاک کنند. (یادداشت مؤلف ). گوش خارک .
-
گوش خراش
لغتنامه دهخدا
گوش خراش . [ خ َ ] (نف مرکب ) رجوع به همین ترکیب در ذیل گوش شود.