کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گوشی
/guši/
معنی
۱. قسمتی از دستگاه تلفن یا افاف شامل یک دسته و دو بخش سوراخدار.
۲. (پزشکی) وسیلهای که از یک قطعۀ شیپورمانند و چند لوله تشکیل شده که بهوسیلۀ قطعهای که در گوش قرار میگیرد صدای قلب و ششها شنیده میشود.
۳. وسیلهای معمولاً پلاستیکی که در گوش قرار میدهند تا هنگام شنا آب وارد گوش نشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
aural, earphone, handset, headphone, headset
-
جستوجوی دقیق
-
گوشی
لغتنامه دهخدا
گوشی . (ص نسبی ) منسوب به گوش . || همانند گوش . چون گوش . به شکل گوش . || کسی که حرف هر کس را بی تحقیق باور می کند. (فرهنگ نظام ). || (اِ) محصول معینی که به شمار اعداد مواشی در ایران از رعایا گیرند چنانکه در هند چون فوج داران مواشی از موضعی آورده باش...
-
گوشی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به گوش، اسم) guši ۱. قسمتی از دستگاه تلفن یا افاف شامل یک دسته و دو بخش سوراخدار.۲. (پزشکی) وسیلهای که از یک قطعۀ شیپورمانند و چند لوله تشکیل شده که بهوسیلۀ قطعهای که در گوش قرار میگیرد صدای قلب و ششها شنیده میشود.۳. وسیلهای...
-
گوشی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - گیرندة تلفن که به وسیلة آن صدای طرف مکالمه شنیده می شود. 2 - وسیله ای برای پوشاندن گوش برای سرما و گرما. 3 - اسبابی برای گوش دادن به صداهای درون بدن جاندار مثل قلب و ریه . 4 - سمعک . 5 - نوعی بیماری در سرانگشتان که باعث عفونت آن می شود.
-
واژههای مشابه
-
گنده گوشی
لغتنامه دهخدا
گنده گوشی . [ گ َ دَ / دِ] (حامص مرکب ) صفت گنده گوش . رجوع به گنده گوش شود.
-
کلان گوشی
لغتنامه دهخدا
کلان گوشی . [ک َ ] (حامص مرکب ) بزرگ گوش بودن . اذانی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلان و ماده ٔ قبل شود.
-
گران گوشی
لغتنامه دهخدا
گران گوشی . [ گ ِ ] (حامص مرکب ) کری . سنگین گوشی : بد مشنو وقت گران گوشی است زشت مگو نوبت خاموشی است . نظامی .رجوع به گران گوش شود.
-
handset
گوشی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی، مهندسی مخابرات] [عمومی] دستگاه تلفن [مهندسی مخابرات] بخشی از دستگاه تلفن که کاربر بهواسطۀ آن مکالمه میکند
-
tuning peg
گوشی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] قسمتی از ساز در اغلب زهصداها که برای تنظیم کوک زهها به کار برده میشود
-
near field communication handset, NFC handset
گوشی اَرمیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نوعی گوشی تلفن که خوانشگر ارتباطات میداننزدیک در آن تعبیه شده است
-
گران گوشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] gerānguši سنگین بودن گوش: ◻︎ بد مشنو وقت گرانگوشیست / زشت مگو نوبت خاموشیست (نظامی۱: ۸۸).
-
phablet
رایانگوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] افزارهای که آمیزهای از امکانات رایانک و تلفن همراه هوشمند را در خود دارد اختـ . رایاگ
-
بیخ گوشی
لغتنامه دهخدا
بیخ گوشی . [ خ ِ ] (ص نسبی ) نجوی . آهسته سخن گفتن چنانکه دیگری نشنود.- بیخ گوشی حرف زدن ؛ بیخ گوشی صحبت کردن . بیخ گوشی گفتن . و رجوع به ترکیبات بیخ ذیل بیخ شود.
-
بلندگوی گوشی
دیکشنری فارسی به عربی
سماعة
-
گوشی تلفن
دیکشنری فارسی به عربی
سماعة