کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوشه و کنار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوشه و کنار
لغتنامه دهخدا
گوشه و کنار. [ ش َ /ش ِ وُ ک ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گوشه کنار. این طرف و آن طرف . اکناف . اطراف . رجوع به گوشه کنار شود.
-
گوشه و کنار
فرهنگ گنجواژه
اطراف.
-
واژههای مشابه
-
گوشه گزیدن
لغتنامه دهخدا
گوشه گزیدن . [ ش َ / ش ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) انعزال . (منتهی الارب ). اعتزال . گوشه گرفتن . گوشه گیری کردن .
-
گوشه زدن
لغتنامه دهخدا
گوشه زدن . [ ش َ / ش ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه زدن . به کنایه گفتن . به طعن گفتن . طعن آمیز سخنی ادا کردن . ضمن بیان مطلبی اشارت به مطلب دیگری کردن .
-
گوشه کنایه
لغتنامه دهخدا
گوشه کنایه . [ ش َ / ش ِ ک ِ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) کنایه . تعریض . حرفهای گوشه دار. سخنان طعن آمیز.- گوشه کنایه زدن ؛ کنایه زدن . با اشاره گفتن . به طعن گفتن .
-
گوشه نشستن
لغتنامه دهخدا
گوشه نشستن . [ ش َ / ش ِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) گوشه نشینی کردن . انزواء. به کنجی نشستن . اقامت کردن در کرانه . بر کرانه جای گزیدن : عابد که نه از بهر خدا گوشه نشیندبیچاره درآئینه ٔ تاریک چه بیند.سعدی .
-
گوشهبَست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← گوشهبَست بارگُنج
-
gonioscopy
گوشهبینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] شیوهای برای مشاهدۀ زاویۀ اتاقک پیشین چشم بهکمک ابزاری خاص
-
gauge corner
گوشۀ ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] گوشۀ نیمرخ عرضی کلاهک ریل در سمت داخل که عرض خط را از آنجا اندازهگیری میکنند
-
goniotomy, Barkans operation
گوشهشکافی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] عمل جراحی برای کم کردن فشار داخل چشم ازطریق ایجاد شکاف در مجاری اِشْلِم (Schlemms Canals)
-
نه گوشه
لغتنامه دهخدا
نه گوشه . [ ن ُ ه ْ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نه ضلعی . نه گوش .
-
یک گوشه
لغتنامه دهخدا
یک گوشه . [ ی َ / ی ِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) جا یا چیزی که دارای یک کنج باشد. با زاویه ٔ واحد.
-
کلاه گوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلهگوشه› [قدیمی] kolāhguše گوشۀ کلاه.
-
کمان گوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kamānguše گوشۀ کمان.