کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گوشه
/guše/
معنی
۱. کنج؛ زاویه.
۲. کناره؛ لبه.
۳. جای خلوت و آرام.
۴. [عامیانه، مجاز] قسمتی از چیزی.
۵. (موسیقی) هریک از قطعات یا آهنگهایی که دستگاهها و نغمات موسیقی ایرانی را تشکیل میدهند و به دو دستۀ کلی گوشههای سازی و گوشههای آوازی تقسیم میشوند.
〈 گوشه گرفتن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] در گوشهای نشستن و از مردم دوری کردن؛ گوشهگیری کردن.
〈 گوشه گزیدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] = 〈 گوشه گرفتن
〈 گوشه نشستن: (مصدر لازم)
۱. در گوشهای نشستن.
۲. [قدیمی، مجاز] گوشهگیری کردن؛ گوشهنشینی کردن: ◻︎ عابد که نه از بهر خدا گوشه نشیند / بیچاره در آیینهٴ تاریک چه بیند (سعدی: ۱۸۰).
〈 گوشهوکنار: ‹گوشهکنار› [عامیانه، مجاز] اینطرف و آنطرف؛ اینسو و آنسو.
〈 گوشهوکنایه: ‹گوشهکنایه› [عامیانه، مجاز] حرف گوشهدار؛ سخن آمیخته به طعن و طنز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. زاویه، کنج
۲. پسله، خلوت
۳. سو، کرانه، کنار
۴. طعن، کنایه
۵. اشاره، ایما، تعریض، سربسته
دیکشنری
angle, cant, corner, nook
-
جستوجوی دقیق
-
گوشه
لغتنامه دهخدا
گوشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) کنار. (ناظم الاطباء). کران . کرانه .طرف . جانب . مقابل میان و وسط. جیزة. خُصم . سِقط. شَفا. عَروض . کُلتة. نُبذة. (منتهی الارب ) : یکی باغ پیش اندر آمد فراخ برآورده از گوشه ٔ باغ کاخ . فردوسی .چون کشتی پر آتش و گرداندر آب نی...
-
گوشه
لغتنامه دهخدا
گوشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 6هزارگزی شمال باختر لردگان متصل به راه عمومی لردگان به پل کره . کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ آن 75 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه...
-
گوشه
لغتنامه دهخدا
گوشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس . واقع در 40000 گزی باختر قشم و 40000 گزی جنوب راه مالرو قشم به باسعید. و جلگه و گرمسیر و سکنه ٔ آن 150 تن است . آب آن از چاه و باران و محصول آن خرما و غلات و شغل اهالی زراعت و صید ماهی ...
-
گوشه
لغتنامه دهخدا
گوشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 70هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز،کنار راه مالرو عباسی به سوزر. کوهستانی و سردسیر وسکنه ٔ آن 237 تن است . آب آن از قنات و چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و چ...
-
گوشه
لغتنامه دهخدا
گوشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میزدچ بخش حومه شهرستان شهرکرد. واقع در 27هزارگزی جنوب باختر شهرکرد و 6هزارگزی راه شهرکرد به ده چشمه . در دامنه ٔ کوه واقع شده و معتدل است . سکنه ٔ آن 547 تن است . آب آن از چشمه و رودخانه تأمین میشود. محص...
-
گوشه
لغتنامه دهخدا
گوشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 45هزارگزی جنوب باختری آستانه و 45هزارگزی راه عمومی . دامنه و سردسیر و دارای 539 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ چوبدر و تواندشت تأمین میشود. محصول آن غلات و...
-
گوشه
لغتنامه دهخدا
گوشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک . واقعدر 45هزارگزی شمال خاوری آستانه و 15هزارگزی راه عمومی . دامنه و سردسیر و دارای 191 تن سکنه است . آب آن از چشمه ، محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و راه آن مالر...
-
گوشه
لغتنامه دهخدا
گوشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای کوچک نه گانه ٔ بخش خاش شهرستان زاهدان . این دهستان در شمال خاش واقع شده حدود آن به شرح زیر است : از طرف شمال و خاور به بخش میرجاوه ، از طرف جنوب به دهستان کاراوندر و از طرف باختر به بخش بزمان . این دهستان ...
-
گوشه
لغتنامه دهخدا
گوشه . [ ش ِ / ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اصفاک بخش بشرویه شهرستان فردوس . 36هزارگزی شمال باختری بشرویه و 8هزارگزی جنوب خاوری اصفاک . جلگه و گرمسیر است . سکنه ٔ آن 8 تن میباشد.آب آن از قنات و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و راه آنجا مالرو است . (...
-
گوشه
لغتنامه دهخدا
گوشه . [ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه شهرستان اهواز. واقع در 48هزارگزی شمال خاوری ایذه . کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ آن 219 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیا...
-
گوشه
واژگان مترادف و متضاد
۱. زاویه، کنج ۲. پسله، خلوت ۳. سو، کرانه، کنار ۴. طعن، کنایه ۵. اشاره، ایما، تعریض، سربسته
-
corner 3
گوشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقطهای که در آن دو یا چند خط مرزی با یکدیگر تلاقی میکنند
-
گوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گوشانه› guše ۱. کنج؛ زاویه.۲. کناره؛ لبه.۳. جای خلوت و آرام.۴. [عامیانه، مجاز] قسمتی از چیزی.۵. (موسیقی) هریک از قطعات یا آهنگهایی که دستگاهها و نغمات موسیقی ایرانی را تشکیل میدهند و به دو دستۀ کلی گوشههای سازی و گوشههای آوازی تقسیم میشو...
-
گوشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) 1 - کنج ، زاویه . 2 - هر یک از تقسیمات دستگاه موسیقی ایرانی . 3 - کنایه ، حرف کنایه آمیز. 4 - کناره ، لبه . 5 - جای خلوت ، جای دور از مردم .
-
گوشه
دیکشنری فارسی به عربی
دعابة , زاوية , زواية , شحمة الاذن , عتلة