کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوشت شکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
sarcoma
گوشتچنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تودینهای که معمولاً از بافت همبند منشأ میگیرد
-
sarcomagenesis
گوشتچنگارزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] فرایند آغاز شدن یا به وجود آمدن گوشتچنگار
-
dried meat
گوشت خشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گوشتی که برای نگهداری آن را خشک کردهاند
-
carnivore, carnivorous, carnivorous animal, sarcophagous, creophagous
گوشتخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] جانوری که از جانوران دیگر تغذیه میکند
-
گوشتخواران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] ← گوشتخوارسانان
-
Carnivora
گوشتخوارسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] پستاندارانی با بدن بیضیشکل که بر روی کف پا یا شست پا راه میروند و بدنی بسیار انعطافپذیر دارند و از جانوران دیگر تغذیه میکنند متـ . گوشتخواران
-
carnivory
گوشتخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تغذیه از جانوران
-
excarnation, decarnation, flesh picking, skeletalization, mechanical defleshing, defleshing
گوشتزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] زدودن پوست و گوشت و دیگر بافتها از استخوان مرده
-
sarcolemma, myolemma
گوشتغشا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] غشای یاختهای بسیار ظریفی که هریک از تارهای ماهیچۀ مخطط را میپوشاند
-
sarcolemmic, sarcolemmous
گوشتغشایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مربوط به گوشتغشا یا از جنس آن
-
beef
گوشت گاو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گوشت گاو اعم از گاو نر و گوساله و گاو ماده و گاو نر اخته و ورزا
-
veal 2
گوشت گوساله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گوشت گوسالهای که قبل از بیستهفتگی کشتار شده باشد
-
forcemeat stuffings
گوشتمایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مخلوط چرخشده و پرادویۀ گوشت و پیاز و سبزیجات و زبرۀ مغز نان
-
chicken 1, chicken meat 1
گوشت مرغ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گوشت مرغ اعم از خروس بالغ و خروس اخته و مرغ بالغ و جوجهخروس و جوجۀ گوشتی و جوجۀ نابالغ
-
سبک گوشت
لغتنامه دهخدا
سبک گوشت .[ س َ ب ُ ] (ص مرکب ) لاغر: کُلْکُل ، مرد سبک گوشت . (منتهی الارب ). ضرب ؛ مرد رسا و تیزخاطر و سبک گوشت . (منتهی الارب ). مشیق ، ممشوق " مرد سبک گوشت . (منتهی الارب ).