کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوشتچنگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
sarcoma
گوشتچنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تودینهای که معمولاً از بافت همبند منشأ میگیرد
-
واژههای مشابه
-
چنگار
واژگان مترادف و متضاد
۱. خرچنگ ۲. سرطان
-
چنگار
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِ.) نک خرچنگ .
-
چنگار
لغتنامه دهخدا
چنگار.[ چ َ ] (اِ) خرچنگ را نامند و بتازی سرطان گویند. (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ). پنج پایه . پنج پایک .
-
چنگار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čangār ۱. (پزشکی) نوعی بیماری که ورم و زخم آن شبیه پای خرچنگ است.۲. (زیستشناسی) =خرچنگ
-
embryonal carcinosarcoma
گوشتپوشچنگار رویانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← تندهتود
-
lymphangiosarcoma
سپیدرگگوشتچنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تودینهای بدخیم در یاختههای پوششی رگها که از رگهای تنابهای منشأ میگیرد
-
carcinosarcoma, sarcocarcinoma
پوشگوشتچنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تودینهای بدخیم متشکل از یاختههای گوشتچنگاری و پوشچنگاری
-
hemangiosarcoma, hemangioendotheliosarcoma, malignant hemangioendothelioma, angiosarcoma 1
خونرگگوشتچنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تودینهای بدخیم و نادر که از رگهای خونی منشأ میگیرد و از تکثیر بافت پوششی مجاری رگی نامنظم ایجاد میشود
-
angiosarcoma
رگگوشتچنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نورویش بدخیم و نادری که از یاختههای پوشش داخلی رگها منشأ میگیرد
-
hepatic angiosarcoma, Kupffer cell sarcoma
رگگوشتچنگار کبد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تودینۀ بدخیم کبد که در آن یاختههای مرده و کمپرورد فراوان است
-
گوشت
لغتنامه دهخدا
گوشت . (اِ) لحم . ماده ای نرم و سرخ و گاه سفید که استخوانهای اندام آدمی و دیگر جانوران را پوشاند محتوی عروق و اعصاب و عامل جریان خون و به پوست بدن پوشیده شود. قسمت نرم محاط به پوست از آدمی و جانوران و پرندگان وماهیان ، و بیشتر به مصرف تغذیه رسد. ماده...
-
گوشت
لغتنامه دهخدا
گوشت . [ گ َ وَ ] (اِ) نام یکی از شش آوازه ٔ موسیقی است که آن نوروز و مایه و سلمک وگوشت و شهناز و گردانیه باشد. (برهان ) : اگر خواننده حرف نغمه راندی گَوَشت از بینوایی گوشت خوردی .یحیی کاشی (از چراغ هدایت ).
-
گوشت
لغتنامه دهخدا
گوشت . [ گ َ وِ ] (اِ) نشخوار. || نشخوارکننده . (ناظم الاطباء).