کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوسفندکشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گوسفندکشان
/gusfandkošān/
معنی
= عید 〈 عید قربان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوسفندکشان
لغتنامه دهخدا
گوسفندکشان . [ ف َ ک ُ ] (اِ مرکب ) رجوع به گوسپندکشان شود.
-
گوسفندکشان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) gusfandkošān = عید 〈 عید قربان
-
جستوجو در متن
-
عید اضحی
لغتنامه دهخدا
عید اضحی . [ دِ اَ حا ] (اِخ ) عید قربان . عید گوسفندکشان . یوم العِداد (از منتهی الارب )، و آن روز دهم ذی حجه باشد. رجوع به اضحی و قربان شود : من او را در عید اضحی به بصره دیدم . (گلستان ).
-
عید قربان
لغتنامه دهخدا
عید قربان . [ دِ ق ُ ] (اِخ ) روز گوسفندکشان . (آنندراج ). عید اضحی . عی-د گوسپندکشان . رجوع به عید اضحی و اضحی و قربان شود : تیر مژگان و کمان ابرویش عاشقان را عید قربان می کند.سعدی .
-
خنشان
لغتنامه دهخدا
خنشان . [ خ ُ ] (ص ) مبارک . میمون . خجسته . خنستان . فرخنده . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) : بر تو بادا مبارک و خنشان عید نوروز و گوسفندکشان . رودکی .رجوع به خنشا شود.
-
شترقربانی
لغتنامه دهخدا
شترقربانی . [ ش ُ ت ُ ق ُ ] (حامص مرکب ) شترقربونی (در تداول مردم تهران ). نحر کردن شتری از طرف دولت در عید گوسفندکشان در قربانگاه . (یادداشت مؤلف ). نحر کردن شتری در عید قربان پس از آراستن ودر کوچه و بازار پایتخت گرداندن . قربانی یک شتر در روز عید ...
-
عیدگاه
لغتنامه دهخدا
عیدگاه . (اِ مرکب ) نمازگاه عید. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محلی در بیرون شهر که در آنجا نماز عید فطرگذارند. (یادداشت مرحوم دهخدا). عیدگه : دو گیتی عیدگاه آفتابش شهید غمزه ٔ حاضرجوابش . حکیم زلالی (از آنندراج ).|| محلی دربیرون هر شهر (از شهرهای اسلام...
-
قربان
لغتنامه دهخدا
قربان . [ ق ُ ] (اِخ ) (عید...) عید اضحی . گوسفندکشان . روز دهم ذیحجة الحرام است . و یکی از روزهای بزرگ و اعیاد باعظمت اسلامی است . در این روز حاجیان در مِنی ̍ نزدیک مکه گوسفند قربانی کنند : تیر مژگان و کمان ابرویش عاشقان را عید قربان میکند.؟
-
بیرام
لغتنامه دهخدا
بیرام . [ ب َ / بی ] (ترکی ، اِ) بزبان ترکی عید است و در اصطلاح آنان عیدین یعنی عید فطر و عید گوسفندکشان (قربان ، اضحی ). (یادداشت مؤلف ). مأخوذ از ترکی عید و جشن . (ناظم الاطباء). به عید نوروز نیز اطلاق کنند. رجوع به بیرم شود.
-
عید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عید 'id، جمع: اعیاد] 'i(ey)d هر روزی که در آن یادبودی از خوشی و شادی برای گروهی از مردم باشد؛ روز جشن؛ جشن.〈 عید اضحی: =〈 عید قربان〈 عید صیام: [قدیمی] =〈 عید فطر〈 عید غدیر: از اعیاد شیعیان، مطابق با ۱۸ ذ...
-
گوسپندکشان
لغتنامه دهخدا
گوسپندکشان . [ پ َ ک ُ ] (اِ مرکب ) ج ِ گوسپندکش . || (ق مرکب ) در حال کشتن گوسپند. || (اِ مرکب ) گوسفندکشان . عید قربان . (برهان ) (آنندراج ). روز دهم ذی الحجه که در آن گوسفند قربان کنند. عید اضحی . یوم النحر : باد بر تو مبارک و خنشان جشن نوروز و گو...
-
نفور
لغتنامه دهخدا
نفور. [ ن ُ ] (ع مص ) ترسیدن و دور گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رمیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رجوع به نفار شود. || آماسیدن چشم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). ورم کردن چشم . (از اقرب الموارد). || نَفر. رجوع به نفر شود. || نِفار. رج...
-
صلاة عیدین
لغتنامه دهخدا
صلاة عیدین . [ ص َ ت ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صلاةالعیدین . نماز که درعید فطر و قربان کنند. در ترجمه ٔ نهایه آمده : نماز هر دو عید فریضه است . بشرط وجود امام عادل یا وجود آن کس که امام وی را از بهر پیشنمازی مردم فراداشته بود و لازم آید نماز هر...
-
نحر
لغتنامه دهخدا
نحر. [ ن َ ] (ع اِ) پیش سینه ، و جای گردن بند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بالای سینه ، و گفته اند محل گردن بند. (از اقرب الموارد). برِ سینه . (فرهنگ خطی ). حصه ٔ بالای سینه ٔ جاندار. (فرهنگ نظام ).سینه . (زمخشری ) (دستوراللغة). مذکر آی...