کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوساله پرست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
calving interval
فاصلۀ گوسالهزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم دامی] فاصلۀ زمانی میان دو زایمان گاو
-
گاو و گوساله
فرهنگ گنجواژه
افراد نادان، چارپایان.
-
نوعی غذا که با گوشت گاو یا گوساله و سبزیجات تهیه میشود
دیکشنری فارسی به عربی
يخني
-
جستوجو در متن
-
پرست
لغتنامه دهخدا
پرست . [ پ َ رَ ] (نف ) پرستنده و پرستار باشد و شخصی را نیز گویند که در وهم و پندار خود یعنی در فکر وخیال خود مانده باشد. (برهان ). برای کلمات مرکبه ٔ باپرست ذیل رجوع به ردیف و رده ٔ همین کلمات شود: بت پرست . آتش پرست . می پرست . خداپرست . پول پرست ....
-
گاو زر
لغتنامه دهخدا
گاو زر. [ وِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صراحی و ظرفی است که از طلا به هیأت گاو ساخته باشند. (برهان ). ظرفی که بصورت گاو از زر سازند و در آن شراب نوشند. (آنندراج ) : شرط صبوحی بود گاو زر و خون رزخون سیاوش بریز گاو فریدون بیار. خاقانی .در کف آهوان ...
-
سامری
لغتنامه دهخدا
سامری . [ م ِ ] (اِخ ) نام او موسی بن ظفر ، قریب و مهتر موسی علیه السلام بود و او گوساله ای زرین مرصع بجواهر ساخته ، و خاک نعل براق جبرئیل علیه السلام که در روز غرق فرعون بدست آورده بودند در اندرون آن در دمیده هر چه بانگی که ملایم گاو است از او برآمد...
-
برهمن
لغتنامه دهخدا
برهمن . [ ب َ رَ م َ / ب َ هََ م َ ] (ص ، اِ) در سانسکریت به معنی مطلق پیشوایان روحانی ، یکی از سه طبقه ٔ مردم در آیین برهمایی . (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع). بت پرست و زناربند، و حکما و دانشمندان و پیر و مرشد بت پرستان و هندوان و آتش پرستان . و اصیل...
-
بت پرستی
لغتنامه دهخدا
بت پرستی . [ ب ُ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عبادت اصنام . بت پرستیدن . وثنیت . ستایش بت . عبادت بت . پرستش بت . (از ناظم الاطباء). رجز. (منتهی الارب ). صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: زمان بروز عبادت کذب و بت پرستی را معین نتوان نمود و بهیچ وجه اشاره بر این مطل...
-
میهمان
لغتنامه دهخدا
میهمان . (ص ، اِ) مهمان . ضیف . مقابل میزبان . (یادداشت مؤلف ) : کسی رابدین دشت پیکار نیست همان میهمان نزد کس خوار نیست . فردوسی .نهان گفت دایه بدان مهرجوی که این میهمان چون فتادت بگوی . فردوسی .ز ترک و چگل خواست چاچی کمان به جم گفت ای نامور میهمان ...
-
بزغاله
لغتنامه دهخدا
بزغاله . [ ب ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مصغر) بچه ٔ بز. به تازیش جدی خوانند. (از شرفنامه ٔ منیری ) (از ناظم الاطباء). بز خردسال . بز کوچک . بزبچه . بزک . (فرهنگ فارسی معین ). جلم . رُبَح . رباح . هلع. عناق . جدی . (منتهی الارب ). بزیچه . کره بز. (یادداشت بخط ...
-
تندی کردن
لغتنامه دهخدا
تندی کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عتاب کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سرکشی . درشتی کردن . خشمگین شدن . غضب کردن . خشونت کردن در رفتار و گفتار : بدو گفت مادر، که تندی مکن بر اندازه باید که رانی سخُن . فردوسی .بدو گفت بشتاب و برکش سپاه نگه کن ک...
-
زرین
لغتنامه دهخدا
زرین . [ زَرْ ری ] (ص نسبی )زرینه . منسوب به زر. آنچه از زر ساخته شده باشد. زری . طلائی . (فرهنگ فارسی معین ). ذهبی . طلائی . منسوب به زر. (ناظم الاطباء). از زر. از ذهب . بزر گرفته . زراندود. از زر کرده . زرینه . منسوب به زر. مطلی به زر. ذهبی . به زر...
-
باری
لغتنامه دهخدا
باری . (ق ) البته . حتماً. ناچار و لاجرم . (ناظم الاطباء) : فرمان کنی یا نکنی ترسم بر خویشتن ظفر ندهی باری . رودکی .ایا بلایه اگر کار کرد پنهان بودکنون توانی باری خشوک پنهان کرد. رودکی . باری از این شهر بیرون رویم تا مگر ما بِنَمیریم . (ترجمه ٔ تفسیر...
-
بردن
لغتنامه دهخدا
بردن . [ ب ُ دَ ] (مص ) کشیدن . حمل کردن . برداشتن . با خود برداشتن . نقل کردن . منتقل کردن . (یادداشت مؤلف ). اذهاب .(تاج المصادر بیهقی ). مقابل آوردن . نقل کردن خواه برای خود یا دیگری و خواه با خود یا همراه و مصحوب دیگری و خواه بر پشت و خواه بر چی...