کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوزن آندی قهوهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گوزن گیا
لغتنامه دهخدا
گوزن گیا.[ گ َ وَ ] (اِ مرکب ) لحیةالعنز. (مفاتیح العلوم ).
-
Cervus elaphus
گوزن قرمز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] زیرگونهای از تیرۀ گوزنیان و راستۀ زوجسُمسانان که شاخ آن دستکم چهار انشعاب فرعی دارد و پوست آن قهوهای یکنواخت و سر و گردن و پاها تیره است
-
stag-hunt game
شکار گوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] وضعیتی که در آن دو کنشگر درصورتیکه با یکدیگر همکاری کنند به دستاوردی بزرگ، یعنی گوزن، میرسند و درصورت عدم همکاری، هریک باید به دستاوردی کوچک، یعنی خرگوش، اکتفا کنند
-
شاخ گوزن
لغتنامه دهخدا
شاخ گوزن . [ خ ِ گ َ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ماه نو. هلال . (برهان قاطع) (آنندراج ) : کرده در آن خرم قضا، جهد گوزنان چند جاشاخ گوزن اندر هوا اینک نگونسار آمده .افضل الدین خاقانی (از آنندراج ).
-
لعاب گوزن
لغتنامه دهخدا
لعاب گوزن . [ ل ُ ب ِ گ َ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب دهان گوزن : موی تو چون لعاب گوزنان شده سپیددیوانت همچو خشم غزالان شده سیاه . خاقانی . || لعاب گاو. کنایه از روشنی و سفیدی صبح باشد. (برهان ) : بر کوه چون لعاب گوزن اوفتد به صبح هویی گوزن وار ...
-
چرم گوزن
لغتنامه دهخدا
چرم گوزن . [ چ َ م ِ گ َ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از زه کمان . (آنندراج ). مرادف چرم کمان و چرم گور. (از آنندراج ). چله و زه کمان . چرم کمان : بمالید چاچی کمان را بدست بچرم گوزن اندرآورد شست . فردوسی .در دست شیرمردان هر ساعتی بپای چرم گوزن...
-
گوزن کوچک
دیکشنری فارسی به عربی
ظبي
-
گوزن ماده
دیکشنری فارسی به عربی
ظبي , وعلة
-
گوزن شمالی
دیکشنری فارسی به عربی
ايل , رنة
-
شاخ گوزن
دیکشنری فارسی به عربی
قرن
-
Cervus elaphus barbarus
گوزن قرمز بربری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] زیرگونهای از گوزنیان و راستۀ زوجسُمسانان و گونۀ گوزن قرمز که در نواحی مرکزی آسیا زندگی میکند
-
جستوجو در متن
-
bigeye scad
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قهوه ای قهوه ای
-
brown bullhead
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قهوه ای قهوه ای
-
greyish brown
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قهوه ای قهوه ای