کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گور د دار کوچک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
shaft grave, shaft tomb
گور چاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری که در آن گورخانه در انتهای یک چاه عمودی قرار گرفته است
-
segmented cist
گور چندبخشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گورِ صندوقی خرسنگی (megalithic) یا گونهای اتاق تدفین که با سنگ یا خشت به چند بخش تفکیک شده است
-
multiple grave
گور چندتایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری که در آن چند جسد کامل و یکپارچه وجود داشته باشد
-
megalithic tomb
گور خرسنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مجموعۀ آرامگاههای حجرهای که اتاقکها و دیوارهها و راهروهای آن، همه با تختهسنگهای بزرگ ساخته شده باشند
-
cist grave, cist tomb, cist
گور صندوقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری از سنگ یا خشت یا آجر به شکل صندوق که جسد و گورنهادهها را داخل آن قرار میدادند
-
disarticulated burial, bone scatter burial, bone tumbled burial, tumbled bone burial, disordered burial, dismantled burial, bunched burial,
گور نابسامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری که در آن بقایای استخوانی یک جسد پراکنده یا درهمریخته است
-
گوربه گور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gurbegur ۱. مردهای که او را از گور درآورند و در جای دیگر دفن کنند.۲. [عامیانه، مجاز] نفرینی دربارۀ مرده؛ گوربهگورشده.
-
cenotaph
تهیگور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] آرامگاهی بدون جسد که برای یادمان ساخته شده باشد
-
vivisepulture
زندهگور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] محل زندهبهگور کردن یک یا چند نفر
-
altar tomb
بَروارهگور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری سکومانند شبیه به برواره
-
grave orientation
راستای گور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] وضعیت چالۀ گور نسبت به چهار جهت اصلی
-
توگ گور
لغتنامه دهخدا
توگ گور. (اِخ ) شهر و مرکز واحه ای است در کشور الجزایر که آن واحه 80000 تن سکنه دارد و سکنه ٔ مرکز آن 10000 تن است و یکی از مراکز تجارت خرما می باشد. (از لاروس ).
-
دشت گور
لغتنامه دهخدا
دشت گور. [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مزارعی بخش برازجان شهرستان بوشهر. سکنه ٔ آن 294 تن . آب آن از چاه . محصول آنجا غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
ساز گور
لغتنامه دهخدا
سازگور. [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زاد و توشه ٔ سفر آخرت . اعمال صالحه . آنچه برای سفر آن جهانی در بایست است . برگ عیشی که بگور خویش توان فرستاد.
-
باد گور
لغتنامه دهخدا
باد گور. [ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم بادسردی است که از شمال غربی به بلوک اسدآباد میوزد.