کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گور آشفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گور به گورشده،گور به گوری
لهجه و گویش تهرانی
نفرین ،نبش قبر شده،بی مزار
-
غار بهرام گور
لغتنامه دهخدا
غار بهرام گور. [ رِ ب َ م ِ ] (اِخ ) غاری که بهرام پادشاه ساسانی دنبال گور بدرون آن رفت :بود غاری در آن خرابستان خوشتر از چاه یخ به تابستان رخنه ٔ ژرف داشت چون چاهی هیچکس را نه بر درش راهی گور در غار شد روان و دلیرشاه دنبال او گرفته چو شیراسب در غار ...
-
گم و گور شدن
لغتنامه دهخدا
گم و گور شدن . [ گ ُ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، مفقود شدن . از بین رفتن . گم شدن .
-
گور زین العابدین خیل
لغتنامه دهخدا
گور زین العابدین خیل . [ رِ زِ نَل ْ ب ِ خ ِ ] (اِخ ) گرزالدین خیل . یکی از دهات سوادکوه مازندران . (از مازندران و استرآباد رابینو ص 115 و ترجمه ٔ فارسی ص 155).
-
unaccompanied burial
گور بیتوشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری که در آن هیچگونه دستساخته یا گورنهادهای به همراه جسد وجود نداشته باشد
-
partial articulated burial, mutilated burial
گور پارهبسامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری که در آن بقایای استخوانی یک جسد به تکههایی تقسیم شده است و فقط بخشهایی از آن در حالت طبیعی و منظم قرار دارد
-
stepped grave
گور پلهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری که پلهای حفر شده است
-
accompanied burial
گور توشهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری که در آن به همراه جسد، دستساختهها یا گورنهادههایی نیز دفن شده باشد
-
passage grave, passage tomb
گور دالاندار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گونهای آرامگاه حجرهای یا خرسنگی (megalithic) که برای رسیدن به آن باید از یک دالان باریک سنگی گذشت
-
developed passage grave
گور دالاندار بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری یادمانی از دورۀ نوسنگی پایانی با یک یا چند حجرۀ سنگی که در زیر تپهای به قطر بیش از 35 متر قرار دارد و دسترسی به آن ازطریق یک دالان سنگی دراز امکانپذیر است
-
simple passage grave
گور دالاندار کوچک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری یادمانی از دورۀ نوسنگی آغازین و میانه با یک یا چند حجرۀ سنگی که در زیر تپهای به قطر کمتر از 35 متر قرار دارد و دسترسی به آن ازطریق یک دالان سنگی کوتاه امکانپذیر است
-
columbarium
گور لانهکبوتری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هریک از گورها یا خاکستردانهایی که در یک مجموعه بهصورت طبقهطبقه در دیوار تعبیه شده باشد
-
semi-articulated burial, articulated fragment, burial of parts
گور نیمبسامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گوری که در آن نیمی از بقایای استخوانی یک جسد به حالت منظم و طبیعی قرار دارد و بخشهای دیگر درهمریخته و نامنظم است
-
بالا به گور
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [قدیمی] bālābegur هنگام دشنام یا نفرین گفته میشود؛ قدو قامتش به گور برود.
-
primary cremation
آتشسپاری در گور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] سوزاندن جسد یک فرد در درون تل هیزم در یک قبر