کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوری شیخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوری شیخ
لغتنامه دهخدا
گوری شیخ . (اِخ ) دهی است از دهستان خمیر بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع در 74000 گزی شمال باختری بندرعباس ، سر راه فرعی لار به بندرعباس . جلگه و گرمسیر است . سکنه ٔ آن 250 تن است . آب آن از چاه است . محصول آن خرما و غلات و شغل اهالی زراعت وراه آن فر...
-
واژههای مشابه
-
گوری چی
لغتنامه دهخدا
گوری چی . (اِخ ) دهی است از دهستان انگدان بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 255000 گزی جنوب کهنوج و 5000 گزی شمال راه مالرو انگدان به بیابان . کوهستانی و گرمسیر و سکنه ٔآن 200 تن و آب آن از رودخانه است . محصول آن خرما وشغل اهالی زراعت و راه آن مالرو اس...
-
گوری زانکار
لغتنامه دهخدا
گوری زانکار. [ گ ُ ] (اِخ ) کوهستانی از هیمالیا در نپال که 7145 متر بلندی دارد.
-
پیری گوری
لغتنامه دهخدا
پیری گوری . (اِخ ) دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در 28/5 هزارگزی شمال کلیبر و 28/5 هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. کوهستانی ، معتدل ، دارای 81 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری . صنایع دستی گلیم ...
-
قلعه گوری
لغتنامه دهخدا
قلعه گوری . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مکاوند بخش هفت گل شهرستان اهواز، واقع در 22هزارگزی شمال باختری هفت گل و 5هزارگزی باختر شوسه ٔ هفتگل به مسجد سلیمان . سکنه ٔ آن 50 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
گری گوری
لهجه و گویش تهرانی
بی ادب و بی فرهنگ
-
گره گوری
واژهنامه آزاد
کور و کچل، لاغر و سیاه کنایه از افراد بدبخت و سیاه بخت
-
گر و گوری
فرهنگ گنجواژه
افراد کثیف و پائین، گَر، کچل.
-
گور به گورشده،گور به گوری
لهجه و گویش تهرانی
نفرین ،نبش قبر شده،بی مزار
-
جستوجو در متن
-
تبریزی
لغتنامه دهخدا
تبریزی . [ ت َ ] (اِخ ) شیخ فقیه زاهد که بسال 592 هَ . ق . درگذشت بعهد راضی خلیفه . برادرش در آزمون او را بزیارت گوری برد که در او مرده نبود، او به نور کرامات دریافت ، برخاست و گفت بر سر گور تهی بیش از این نتوان نشست . (تاریخ گزیده چ برون ص 788).
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن زید جعفی . وی در میان شیعیان مقامی بلند داشته و نیرنجات را نیکو دانستی . وفاتش در سال 118 هَ . ق . است . (تاریخ گزیده ص 246). او از بزرگان مذهب تشیع بوده است و در زمان حضرت صادق (ع ) میزیسته و از وی روایات بسیار نقل شده است ....
-
تخته
لغتنامه دهخدا
تخته . [ ت َ ت َ / ت ِ ] (اِ) پارچه ٔ چوب . (آنندراج ). قطعه ٔ چوب پهن و صاف و مسطح که چندان ستبر نباشد. (ناظم الاطباء). تختج معرب آن . (از منتهی الارب ). چوب به پهنابریده ٔ مسطح وعریض ، ساختن کشتی ، صندوق ، کرسی ، تخت ، در، تابوت ، پوشش سقف گور، جعب...
-
حقیقت
لغتنامه دهخدا
حقیقت . [ ح َقی ق َ ] (ع اِ) چیزی که بطور قطع و یقین ثابت است . حقیقت اسم است برای چیزی که در محل خود مستقر باشد. (از تعریفات جرجانی ). تاء در حقیقت برای تأنیث نیست بلکه برای نقل از صفت به اسم است مانند تاء علامت .- حقیقت شدن ؛ ثابت شدن . محقق شدن ...