کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گورگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گورگیر
لغتنامه دهخدا
گورگیر. (اِخ ) دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در 74000 گزی جنوب خاور زرقان و 7000 گزی راه فرعی بنداَمیر به خرامه . جلگه و معتدل مالاریایی است . سکنه ٔ آن 319 تن است . آب آن از رود کر است . محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت ...
-
گورگیر
لغتنامه دهخدا
گورگیر. (نف مرکب ) آنکه صید گور کند. (آنندراج ) : چو با گورگیران ندارند زوربه پای خود آیند گوران به گور. نظامی (از آنندراج ).گوری الحق دونده بود و جوان گورگیر از پسش چو شیر دوان .نظامی (هفت پیکر ص 73).
-
جستوجو در متن
-
گور
واژهنامه آزاد
گورخر؛ نوعی حیوان چهارپا که بدنش خط های سیاه و سفید دارد؛ بهرام گور برای شکار آن به چراگاه های معروف شهرستان خرامۀ فارس در روستای گورگیر سفر می کرده است. معنای رایج تر آن، قبر و آرمگاه مردگان است.
-
بانجیر
لغتنامه دهخدا
بانجیر. (اِخ ) نام پسر عبداﷲ الخوزی یکی از متصوفه ٔ قرن ششم هجری . قزوینی در حاشیه ٔ شدالازار نویسد: در نسخه ٔ دیگر «بنجیر» نوشته شده و گاهی نساخ بی اطلاع آن را بیخبر هم ضبط کرده اند. در شیرازنامه ص 138 نام او به مناسبت مدرسه و رباطی که در شیراز بناک...