کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گورگه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گورگه
لغتنامه دهخدا
گورگه . [ گ َ وُ گ َ / گ ِ ] (مغولی ، اِ) به مغولی کوس و طبل باشد. و آن را گورگا نیز گویند. (از آنندراج ) : سپه کار پیکار برساختندگورگه زده سورن انداختند. شرف الدین علی یزدی (از آنندراج ).رجوع به گورگا شود.
-
گورگه
لغتنامه دهخدا
گورگه . [ گ َ وُ گ َ / گ ِ ] (مغولی ، اِ) گبرگه . این کلمه بر وزن فسرده تلفظ می شود. در سنوات اخیر خاصه در تهران به جای میل زورخانه مصطلح شده ، درصورتی که گورگه گرفتن نوعی از میل گرفتن است و آن موقعی است که ورزشکار حرکات خود را به نهایت سرعت می رساند...
-
گورگه
لغتنامه دهخدا
گورگه . [ گُرْ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گورک بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 50 هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و14500 گزی خاور شوسه ٔ مهاباد به سردشت . کوهستانی و معتدل سالم و دارای 920 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ شیتو است . محصول آن غلات و ت...
-
گورگه
لغتنامه دهخدا
گورگه .[ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) محل گورخر. گورگاه : کفل گرد کردند گوران دشت مگر شیر از این گورگه درگذشت . نظامی .بر گرد حظیره خانه کردندزآن گورگه آشیانه کردند.نظامی .
-
گورگه
واژهنامه آزاد
مشاجره
-
گورگه
واژهنامه آزاد
گورگه (گ و ر گِ) گویش بروجردی = گریه گورگیدن = گریه کردن
-
واژههای مشابه
-
گَوُرْگَه
لهجه و گویش بختیاری
gavorga دعوا، مشاجره لفظى.
-
کانی گورگه
لغتنامه دهخدا
کانی گورگه . [ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع در 37هزارگزی شمال خاوری بوکان و 18هزارگزی خاوری شوسه ٔ بوکان به میاندوآب .ناحیه ای است کوهستانی معتدل و دارای 65 تن سکنه . اززرینه رود مشروب میشود. محصولاتش غلات ، توتون ...
-
واژههای همآوا
-
گَوُرْگَه
لهجه و گویش بختیاری
gavorga دعوا، مشاجره لفظى.
-
جستوجو در متن
-
گورگا
لغتنامه دهخدا
گورگا. [ گ َ وُ ] (مغولی ، اِ) به مغولی کوس و طبل باشد، و آن را گورگه نیز گویند. (آنندراج ) (فرهنگ وصاف ). رجوع به گورگه شود.
-
گبرگه
لغتنامه دهخدا
گبرگه . [ گ َ ب ُ گ َ ] (اِ) در خراسان گورگه ، و در گلپایگانی گبرگه گویند. رجوع به گورگه شود.
-
گورگا
فرهنگ فارسی معین
(گَ وُ) (اِ.) [ مغ . ] = گورگه : طبل ، کوس .