کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گورسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گورسم
لغتنامه دهخدا
گورسم . [ س ُ ] (ص مرکب ) ستوری که سم آن سم گور را ماند : سیه چشم و گیسوفش و مشک دم پری پوی و آهوتک و گورسم . اسدی .اشقر گورسم چوزین کردی گور بر گردش آفرین کردی .نظامی (هفت پیکر ص 69).
-
جستوجو در متن
-
آهوتک
لغتنامه دهخدا
آهوتک . [ ت َ ] (ص مرکب ) چون آهو در دویدن . آهودو : سیه چشم و گیسوفش و مشک دم پری پوی و آهوتک و گورسم .اسدی .
-
پری پوی
لغتنامه دهخدا
پری پوی . [پ َ ] (ص مرکب ) که پویه ای چون پری دارد : سیه چشم و گیسوفش و مشک دم پری پوی و آهوتک و گورسم .اسدی (گرشاسب نامه )
-
گیسوفش
لغتنامه دهخدا
گیسوفش . [ ف َ ] (ص مرکب ) مرکب از: گیسو + فش (به معنی مانند) گیسووش . گیسووار. همانند گیسو. چون گیسو. || موی گردن و کاکلی اسب که همچون گیسو باشد. دارای فشی چو گیسو و فش ، موی کاکل اسب است . (از برهان ذیل کلمه ٔ فش ) و کنایه از اسبی که موی کاکل بلند ...
-
مشکدم
لغتنامه دهخدا
مشکدم . [ م ُ / م ِ دُ ] (ص مرکب ) سیاه دُم . (از فهرست ولف ). صفت اسب که دمی سیاه همچون مشک دارد : نشست از بر ابلق مشکدم جهنده سرافراز روئینه سم . فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2684).سخنهاش بشنید بهرام گردعنان ابلق مشکدم را سپرد. فردوسی (شاهنامه ایضاً ...
-
فش
لغتنامه دهخدا
فش . [ ف َ ] (ص ) پریشان . || (اِ) کاکل اسب را نیز گویند. (برهان ). کاکل اسب . یال . (فرهنگ فارسی معین ) : پشوتن همی رفت پیش سپاه بریده فش و یال اسب سیاه . فردوسی .گرفتش فش و یال اسب سیاه ز خون لعل شد خاک آوردگاه . فردوسی .همی تیغ، سهراب را برکشیدفش ...
-
تک
لغتنامه دهخدا
تک . [ ت َ ] (ص ) بمعنی اندک و قلیل و کم باشد. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پهلوی ، تک : در تک زمان ؛ زمانی کوتاه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || تا و تک هر دو تنها بود. (لغت فرس اسدی چ...