کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوراندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گوراندن
معنی
(دَ) (مص م .) 1 - درهم و برهم کردن (نخ و ابریشم و مانند آن را). 2 - آشفتن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
confuse, entangle, involve, kink, ravel
-
جستوجوی دقیق
-
گوراندن
لغتنامه دهخدا
گوراندن . [ دَ ] (مص ) آشفتن .درهم و برهم کردن ، چنانکه نخ و ابریشم و جز آن را به طوری که باز کردن آن آسان نباشد. (یادداشت مؤلف ).- به هم گوراندن ؛ گوراندن . رجوع به گوراندن شود.- کار را گوراندن ؛ آشفته کردن آن .
-
گوراندن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) 1 - درهم و برهم کردن (نخ و ابریشم و مانند آن را). 2 - آشفتن .
-
جستوجو در متن
-
گورانیدن
لغتنامه دهخدا
گورانیدن . [ دَ ] (مص ) گوراندن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به گوراندن شود.
-
دفن
فرهنگ واژههای سره
خاکسپاری، گوراندن
-
دفن کردن
فرهنگ واژههای سره
گوراندن، خاکسپار
-
گوراننده
لغتنامه دهخدا
گوراننده . [ ن َن ْ دَ / دِ ](نف ) صفت فاعلی از گوراندن . رجوع به گوراندن شود.
-
پریشان کردن
لغتنامه دهخدا
پریشان کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پراکندن . متفرق کردن . متشتت و تار و مار کردن . ثَرّ. ثَرثَرة. طحطحه .صعصعه : درویش مر آن نقد و جنس را به اندک زمان بخورد و پریشان کرد و بازآمد. (گلستان ). چون گرد آمدن خلق موجب پادشاهی است تو چرا خلق را پریشان...