کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گودۀ آغازین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
primitive pit
گودۀ آغازین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] فرورفتگی بخش میانی گره آغازین در رویان
-
واژههای مشابه
-
گوده
لغتنامه دهخدا
گوده . [ دَ / دِ ] (اِ) در فرهنگ ترکی به معنی تن . (آنندراج ). || میان و کمر. گرده . || مغز و هسته . (ناظم الاطباء).- گوده به حرام (گوده حرام ) ؛ تنبل و کاهل و هیچکاره . (ناظم الاطباء). یعنی از حرام تن و توش به هم آورده . (آنندراج ) : حیف است که از د...
-
گوده
لغتنامه دهخدا
گوده . [ گُو دِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای ششگانه ٔ بخش بستک شهرستان لار است .حدود و مشخصات آن به این قرار میباشد: از شمال به دهستانهای صحرای باغ و حومه ٔ لار، از جنوب به دهستانهای دژگان و لهزان و حومه و بستک ، از خاور به دهستان رویدر و شهرستان بن...
-
pit 3
گوده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی، علوم پایۀ پزشکی] [پزشکی-دندانپزشکی] فرورفتگی مختصر در محل تلاقی شیارهای سطح جوندۀ مینای دندان [علوم پایۀ پزشکی] فرورفتگی یا گودکی که ممکن است طبیعی یا نابهنجار باشد
-
گوده
دیکشنری فارسی به عربی
مقبس
-
گُوده
لهجه و گویش تهرانی
گدا
-
گوده کهریز
لغتنامه دهخدا
گوده کهریز. [ گ ُ دَ ک َ ](اِخ ) دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان خیاو که در 32 هزارگزی شمال خیاو و 15 هزارگزی شوسه ٔ اردبیل واقع است . کوهستانی و معتدل است و سکنه ٔ آن 150 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب و برنج و پن...
-
گوده هو
لغتنامه دهخدا
گوده هو. [ گ ُ دِ هَُ ] (اِخ ) اداره کننده ٔ فرانسوی نژاد هندوستان که در انگلستان متولد شد. وی در سال 1754 م . حاکم هندوستان بود و با انگلستان معاهده ٔ شومی بست .
-
گوده آ
لغتنامه دهخدا
گوده آ. [ دِ ] (اِخ ) شاهزاده ٔ سومری لاگاش در قرن سوم ق . م . که مجسمه های متعددی از او در لوور است . رجوع به گودآ شود.
-
گوده بنک
لغتنامه دهخدا
گوده بنک . [ گُو دِ ب َ ن َ ](اِخ ) دهی است از دهستان ثلاث بخش کنگان شهرستان بوشهر واقع در 6500 گزی شمال باختری کنگان و 1000 گزی شوسه ٔ سابق بوشهر به لنگه . جلگه و گرمسیر مرطوب و مالاریایی است و سکنه ٔ آن 90 تن است . آب آن از چاه تأمین میشود. محصول ...
-
گوده کهریز
لغتنامه دهخدا
گوده کهریز. [ گ ُ دَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل که در 10 هزارگزی شوسه ٔگرمی به اردبیل واقع است . کوهستانی و گرمسیر است و سکنه ٔ آن 265 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله...
-
buccal pit
گودۀ لُپی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] گودهای که در مینای سطح لُپی دندانها مشاهده میشود
-
رودبار گوده
لغتنامه دهخدا
رودبار گوده . [ گ َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوده بخش بستک از شهرستان لار واقع در 70هزارگزی بستک و در دامنه ٔ شمالی کوه ببیان . هوایی گرمسیر دارد و سکنه ٔ آن 215 تن است . آب آن از چشمه و باران تأمین میشود. محصولش غلات و خرما، و شغل اهالی زراعت ...
-
central pit
گودۀ مرکزی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] فرورفتگی بسیار کوچک در نقطۀ تلاقی شیارهای تکاملی در مرکز سطح جوندۀ دندانهای آسیا