کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گودرز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گودرز
لغتنامه دهخدا
گودرز. [ دَ ] (اِ) مرغی است که بیشتر بر کنارهای آب نشیند. (برهان ). مرغی باشد که بر آب بنشیند. (صحاح الفرس ). || چیزی را نیز گویند که خرق و التیام نپذیرد، یعنی از هم جدا نشود و به هم نیاید، و این معنی در فلکیات جاری است ، لاغیر. (برهان ). ظاهراً از ب...
-
گودرز
لغتنامه دهخدا
گودرز. [ دَ ] (اِخ ) نام دو پادشاه است از ملوک اشکانی : اول نام پسر شاپور که ولیعهد پدر خویش بود و در زمان او معابد و مساجد بسیار خراب شد و ظلم و جور به غایت رسید و او پنجاه وهفت سال پادشاهی کرد و عیسی علیه السلام در زمان او به وجود آمد، و دوم پسر ای...
-
گودرز
لغتنامه دهخدا
گودرز. [ دَ ] (اِخ ) نام دو پهلوان دیگر است از ایران : یکی پسر قارن بن کاوه ٔ آهنگر که حکومت صفاهان کرد و دیگری پسر کشواد که پدر گیو باشد. (برهان ). و نیز نام دو پهلون بوده از ایران ، یکی نام پسر قارن بن کاوه ٔ آهنگر که حکومت اسپاهان داشت ، دویم پسر ...
-
گودرز
لغتنامه دهخدا
گودرز. [ گُو دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کل تپه ٔ فیض اﷲبگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 30000 گزی شمال خاوری سقز و کنار رودخانه ٔ جغتو. کوهستانی و سردسیر و دارای 80 تن سکنه است .آب آن از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و توتون...
-
گودرز
فرهنگ نامها
(تلفظ: gudarz) (در اعلام) نام پهلوان ایرانی پسر قارَن پسر کاوهی آهنگر که حکومت سپاهان داشت ؛ نام یکی از پهلوانان ایرانی در شاهنامه؛ نام اشک بیستم از پادشاهان اشکانی .
-
واژههای مشابه
-
قلعه گاه گودرز
لغتنامه دهخدا
قلعه گاه گودرز. [ ق َ ع َ هَِ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کل تپه فیض اﷲ بیگی بخش مرکزی شمال شهرستان سقز، واقع در 10 هزارگزی شمال قلعه کهنه و 30هزارگزی شمال خاوری سقز و 5هزارگزی باختر رودخانه ٔ جغتو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است ...
-
حسن آباد گودرز
لغتنامه دهخدا
حسن آباد گودرز. [ح َ س َ دِ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه فیض اﷲبیگی بخش مرکز شهرستان سقز در 28هزارگزی شمال خاور سقز و دوهزارگزی جنوب گودرز. کوهستانی و سردسیر است . 90 تن سکنه ٔ سنی کردی زبان دارد. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات ، لبن...
-
جستوجو در متن
-
گودرزی
لغتنامه دهخدا
گودرزی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به گودرز. از نژاد گودرز. گودرزنژاد.
-
جوذرز
لغتنامه دهخدا
جوذرز. [ ذَ ] (معرب ، اِ) معرب گودرز. رجوع به گودرز شود.
-
جودرز
لغتنامه دهخدا
جودرز. [ دَ ] (معرب ، اِ) صورتی از گودرز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به گودرز شود.
-
ارشک
لغتنامه دهخدا
ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) بیستم . رجوع به گودرز شود.
-
شیدوش
لغتنامه دهخدا
شیدوش . (اِخ )پسر گودرز و برادر گیو. (از برهان ) (از جهانگیری ) (از انجمن آرا). نام پسر گودرز، یکی از پهلوانان ایرانی . (از فهرست ولف ). پسر گودرز کشواد. (مجمل التواریخ و القصص ص 315) (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 70). یکی از پهلوانان دربار کی کاوس . (یادد...
-
گودره
لغتنامه دهخدا
گودره . [ گ َ دَ رَ ] (اِخ ) نام پهلوانی باشد از ایران . (برهان ). رجوع به گودرز شود.