کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گوال
/ga(o)vāl/
معنی
= جوال ja(o)vāl
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
sack
-
جستوجوی دقیق
-
گوال
لغتنامه دهخدا
گوال . [ گ ُ ] (اِ) گاله . پهلوی گوبال و گوال ، کردی جوهال ، طبری گوال (جوال )، مازندرانی کنونی گوال ، گال ، غال ، گلپایگانی گوال (کیسه ای که در آن پِهِن ریزند)، معرب آن جوال . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بر وزن و معنی جوال است و جوال معرب آن است ....
-
گوال
لغتنامه دهخدا
گوال . [ گ ُ ] (اِمص ) بالیدن و نمو کردن . (برهان ). بالیدگی و افزونی و نشوو نما. (رشیدی ). و رجوع به گوالیدن شود. || اندوختن . (لغت فرس ص 327). اندوختن و جمع نمودن . (برهان ). و رجوع به گوالیدن شود. || مالش ومالیدن ، اعم از آنکه چیزی را بر چیزی بمال...
-
گوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ga(o)vāl = جوال ja(o)vāl
-
گوال
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمص .) اندوختن ، جمع کردن .
-
گوال
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ په . ] (اِ.) جوال .
-
گوال
لهجه و گویش تهرانی
جوال،گاله
-
گوال
لهجه و گویش بختیاری
guâl گاله، جوال از جنس ساقه گندم یا پِرچ براى حمل کود حیوانى و خاک و خاکستر.
-
گوال
واژهنامه آزاد
گوال یا گواله (goval)کیسه بزرگی که دوسر آن را دوخته و از یک طرف شکاف می دهند و بر پشت حیوانات باری قرارداده و از آن برای جابجایی خاک یا علوفه استفاده میکنند این اصطلاح بیشتر در محدوده خراسان جنوبی رایج است
-
جستوجو در متن
-
کوال
لغتنامه دهخدا
کوال . [ ک َ / ک ُ ] (اِمص ) اندوختن و جمع کردن . (برهان ) (آنندراج ). گوال صحیح است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || نمو و بالیدن و افزایش کشت و زراعت . (برهان ) (آنندراج ). گوال صحیح است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به گوال و کوالیدن و گوالی...
-
گواله
لغتنامه دهخدا
گواله . [ گ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) در تکلم مردم خراسان ، گاله ٔ خاک و خشت کشی . (فرهنگ نظام ). در لهجه ٔ مردم قزوین و قم و برخی شهرهای دیگر نیز بدین معنی به کار میرود. جوال . جالق . گوال . و رجوع به گوال شود.
-
جوالق
لغتنامه دهخدا
جوالق . [ ج ُ ل ِ ] (معرب ، اِ) جوال . (منتهی الارب ). معرب گوال ، بمعنی جوال بلکه جوال نیز معرب گوال است . (آنندراج از غیاث ). گاله : چرا به من صلت گندمش همی نرسدوکیل اورا گویی خر و جوالق نیست . سوزنی .|| جنسی بود از پوشش قلندران ، و این جمع جولق اس...
-
خاکش
واژهنامه آزاد
خاکش کیسه گشاد بزرگی است که یکطرف و دو سر آن را می دوزند و بر پشت حیوانات باری می گذارند و از آن برای جابجای خاک و کود و علوفه استفاده می کنند به هر چیز گشاد می گویند این اصطلاح بیشتر در روستاهای منطقه عربخانه نهبندان خراسان جنوبی رایج است و به گوال ...
-
گاله
لغتنامه دهخدا
گاله . [ ل َ / ل ِ ] (ص ) دور که در مقابل نزدیک باشد. (برهان ). رجوع به گالیدن شود. || (اِ) جوال دو سویه که بر پشت خر و دیگر ستور گسترند و در هر دو جوال خاک و کوت و سنگ و یا سبزی و میوه بار کنند. خور که از میان بر پشت خر و جز آن دو تا شود نیمی بیک سو...
-
نهنج
لغتنامه دهخدا
نهنج . [ ن ِ هَِ ] (اِ) جوال . ظرفی که از موی وپشم بافند و آرد و گندم و امثال آن در آن کنند. (برهان قاطع) (آنندراج ). گوال . گاله . کیسه ٔ بزرگ پشمی . جوال . (فرهنگ خطی ). جوال مویین و یا پشمین . (ناظم الاطباء). || برجستگی سر گلهای مرکب که گلهای کوچک...