کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گواشمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گواشمه
معنی
( ~ .) 1 - (اِ.) آسانی ، سهولت . 2 - (ص .) آسان ، سهل .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
facile
-
جستوجوی دقیق
-
گواشمه
لغتنامه دهخدا
گواشمه . [ گ َ م َ / م ِ ] (اِ) دامنی را گویند. و آن مقنعه و روپاکی باشد که زنان بر سر اندازند. (برهان ). مقنعه باشد که زنان بر سر اندازند. (جهانگیری ). نَصیف . (مهذب الاسماء). || آسانی . (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
گواشمه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) 1 - (اِ.) آسانی ، سهولت . 2 - (ص .) آسان ، سهل .
-
گواشمه
فرهنگ فارسی معین
(گُ ش مَ یا مِ) (اِ.) مقنعة زنان .
-
جستوجو در متن
-
مقنعه
لغتنامه دهخدا
مقنعه . [ م ِ ن َ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِ) به معنی دامنی است . (جهانگیری ). || چادر باریک که یک عرض باشد. (غیاث ). باشامه . واشامه . دامک . ربوسه . ربوشه . سراویزه . گواشمه . ورپوشه . ورپوشنه . چادر باریک یک عرض که زنان بر سر اندازند. (ناظم الاطباء). ...