کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گواریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
گواریدن
معنی
(گُ دَ) (مص ل .) 1 - خوب تحلیل رفتن ، نیک هضم شدن . 2 - خوشگوار بودن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
assimilate, digest
-
جستوجوی دقیق
-
گواریدن
لغتنامه دهخدا
گواریدن . [ گ ُ دَ ] (مص ) (از: گوار+ -یدن ، پسوند مصدری ) پهلوی گوکاریتن ، سنسکریت وی کر (تغییر دادن ) «هوبشمان ص 95». (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). هضم شدن طعام . (آنندراج ). تحلیل رفتن .(ناظم الاطباء). تهنئة : و این سنگ تاب کرده بهتر از آن گوار...
-
گواریدن
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ) (مص ل .) 1 - خوب تحلیل رفتن ، نیک هضم شدن . 2 - خوشگوار بودن .
-
گواریدن
دیکشنری فارسی به عربی
اعدد , ملخص
-
جستوجو در متن
-
گواردن
لغتنامه دهخدا
گواردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) گواریدن . لذیذ شدن . لذت دادن .گوارا بودن . گوارا گشتن . مهنا شدن . و رجوع به گواریدن شود. || گواریدن . هضم شدن . تحلیل رفتن .گذشتن . و رجوع به گواریدن شود. || هضم کردن . گذرانیدن . تحلیل بردن . و رجوع به گواریدن شود.
-
decocted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
decocted، پختن، جوشانیدن، گواریدن
-
decocting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
decocting، پختن، جوشانیدن، گواریدن
-
decoct
دیکشنری انگلیسی به فارسی
decoct، پختن، جوشانیدن، گواریدن
-
decocts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
decocts، پختن، جوشانیدن، گواریدن
-
digested
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هضم شده، هضم کردن، گواریدن، هضم شدن، خلاصه کردن و شدن
-
تحلیل بردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. گواریدن، هضم کردن ۲. از بین بردن، فرسودن
-
digest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هضم، خلاصه، هضم کردن، گواریدن، هضم شدن، خلاصه کردن و شدن
-
concocted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خلق شده، درست کردن، جعل کردن، اختراع کردن، ترکیب کردن، پختن، گواریدن
-
concocting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فحش دادن، درست کردن، جعل کردن، اختراع کردن، ترکیب کردن، پختن، گواریدن
-
concocts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فواید، درست کردن، جعل کردن، اختراع کردن، ترکیب کردن، پختن، گواریدن