کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوار
لغتنامه دهخدا
گوار. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک که در 40 هزارگزی شمال خاوری سربند و 8 هزارگزی راه عمومی واقع شده است . هوای آن سرد و سکنه ٔ آن 1261 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، بنشن ، چغندر و انگور و ش...
-
گوار
لغتنامه دهخدا
گوار. [ گ ُ ] (نف ) مخفف گوارا است که نقیض گلوگیر باشد، و آن هر چیز بود از خوردنی و آشامیدنی که در حلق به آسانی رود و زود هضم شود. (برهان ). هر چیز خوش ذائقه و زودهضم ، و آن را خوشگوار گویند. (آنندراج ) : تشنه می گوید که کو آب گوارآب می گوید که کو آن...
-
CERT
گوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← گروه واکنش اضطراری رایانهای
-
گوار
واژهنامه آزاد
در زبان بلوچی به معنای خواهر.
-
واژههای مشابه
-
نوش گوار
لغتنامه دهخدا
نوش گوار. [ گ ُ ] (ص مرکب ) خوش گوار. (آنندراج ). در گوارائی چون آب زندگانی ، زیرا که چشمه ٔ نوش آب حیوان است . (فرهنگ فارسی معین ). گوارا : تا تو به رزمی چو زهر زودگزائی تا تو به بزمی چو شهد نوش گواری . فرخی .موافقان را مهرت نبید نوش گوارمخالفان را ...
-
نوشین گوار
لغتنامه دهخدا
نوشین گوار. [ گ ُ ] (ص مرکب ) نوشین . خوشگوار. گوارا : روز یک نیمه کمند و مرکبان تیزتک نیم دیگر مطربان و باده ٔ نوشین گوار.فرخی .
-
آسان گوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āsāngovār غذایی که زود هضم شود؛ سریعالهضم؛ سریعالانهضام.
-
آسان گوار
لغتنامه دهخدا
آسان گوار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) سریعالهضم . سریعالانهضام .
-
شیرین گوار
لغتنامه دهخدا
شیرین گوار. [ گ ُ ] (ص مرکب ) سریعالهضم . (ناظم الاطباء). خوشگوار. گوارا : نگویم می لعل شیرین گوارکه زهر از کف دست او نوش بود. سعدی .تیغ جفا گر زنی ضرب تو آسایش است روی ترش گر کنی ضرب تو شیرین گوار. سعدی .من آن سرچشمه ٔ شیرین گوارم که آب زندگانی نام ...
-
ناخوش گوار
لغتنامه دهخدا
ناخوش گوار. [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ] (ص مرکب ) هرغذای عسیرالهضم که دیر تحلیل رود و گوارا نباشد. (ناظم الاطباء). || بی مزه . بی نمک . که موافق طبع نباشد. نادلچسب . که پسند خاطر نیفتد : با ملاحت کنده بودی نام کردندت ملیح هم بر آن نامی اگر بی ملحی و ناخوش...
-
انده گوار
لغتنامه دهخدا
انده گوار. [ اَ دُه ْ گ ُ ] (نف مرکب ) اندوه بر. که اندوه گوارا کند : از سر دلسوزگی فاخته آمد بمن داد مرا از سخن شربت انده گوار.عمادی شهریاری .
-
شیرین گوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] širingovār خوشمزه و لذیذ؛ خوشگوار.
-
نوش گوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] nušgovār گوارا و شیرین، مانند انگبین یا آب حیات: ◻︎ نوش ساقیّ و جام نوشگوار / گرمتر کرده عشق را بازار (نظامی۴: ۶۳۰).
-
بد گوار
دیکشنری فارسی به عربی
عسر الهضم