کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گه شهری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گه مال کردن
لغتنامه دهخدا
گه مال کردن . [ گ ُه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به گه آلودن . || نیک نشستن . پاکیزه نکردن . پلیدی نیک نزدودن .
-
سبیل مگسی/ گُه مگسی
لهجه و گویش تهرانی
سبیل کوچک باریک به اندازه ناخن انگشت کوچک
-
گه خوری،()اضافی
لهجه و گویش تهرانی
فضولی
-
گه مال، ()کردن
لهجه و گویش تهرانی
گندکاری
-
گُه مگسی،سبیل()
لهجه و گویش تهرانی
خال ریز و سیاه کم رنگ
-
شاش و گُه
فرهنگ گنجواژه
فضولات.
-
گه و بیگه
فرهنگ گنجواژه
در مواقع مختلف، گاهی، وقت و بی وقت.
-
گُه(و)گَند
فرهنگ گنجواژه
گند.
-
جستوجو در متن
-
کندز
لغتنامه دهخدا
کندز. [ ک ُ دُ ] (اِخ ) نام شهری بوده آبادکرده ٔ جمشید و پای تخت فریدون هم بوده است و معرب آن قندز است . (برهان ). مخفف «کهن دز» (دژکهن ) = قهندز = قندز (مخفف ). «کندز» یعنی کهن دز و این دژ شهری باشد. رودکی (سمرقندی ) گفت : گه بر آن کندز بلند نشین گه...
-
ولوالج
لغتنامه دهخدا
ولوالج . [ وَل ْ وا ل ِ ] (اِخ ) شهری است از اعمال بدخشان پشت بلخ و طخارستان . (معجم البلدان ). شهری است خرم به خراسان و قصبه ٔ تخارستان و با نعمت های بسیار و آب روان و مردمان آمیزنده . (حدود العالم ) : گه به ولوالجم ولایت خویش گه به وخش و به کیج و خ...
-
خوزان
لغتنامه دهخدا
خوزان . [ خو ] (اِخ ) نام شهری است در خوزستان . (انجمن آرای ناصری ) : به خوزان بردوی را دایگانش که آنجا بود جای و خان و مانش . (ویس و رامین ).بدایه بود رامین هم بخوزان گه و بی گه بروی دوست پویان . (ویس و رامین ).شدند از راه نزد ویس شادان زخوزان آورید...
-
ساغر
لغتنامه دهخدا
ساغر. [ غ َ ] (اِخ ) قصبه ای است از ملک دکن . (برهان ) (جهانگیری ). قصبه ای است از دکن قریب بیدر که شیله ٔ ساغری که پارچه ای است معروف بدان منسوب است . (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). به کاف فارسی نیز صحیح است زیرا که لفظ هندی الاصل است بمعنی چشمه ٔ...
-
یغما
لغتنامه دهخدا
یغما. [ ی َ ] (اِخ ) نام شهری در ترکستان که مردمان خوشگل و صاحب حسن دارد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ) (از غیاث ) (از برهان ). نام شهری که خوبان بسیار از آنجا خیزند. شهری حسن خیز بود در ترکستان ، و مردم آن به تاراج و غارت همه چیز...
-
خیره کش
لغتنامه دهخدا
خیره کش . [ رَ / رِ ک ُ ] (نف مرکب ) بی باک . ظالم . آنکه بدون جهة و سبب و تقریب و بابیرحمی مردم کشد. ضعیف کش . بی نواکش . آزارکننده ٔ مردم . (از ناظم الاطباء) : خیره کشا بدمنشا ظالمااین همه نیکان مکش و بد مکن . خاقانی .این خیره کشی ست مارسیرت و آن ز...
-
باخرز
لغتنامه دهخدا
باخرز.[ خ َ ] (اِخ ) ناحیه ایست دارای قریه های بزرگ که قصبه ٔ آن مالین است بین نیشابور و هرات . و اصل آن به پهلوی بادهرزه باشد زیرا محل وزش بادهاست و دارای 168 قریه است . (معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ). نام قصبه ایست در خراسان . (برهان ) (فرهنگ نظام...